نویسنده: حمیدرضا ششجوانی
مترجم: راحله یوسفی
محتوای بیشتر یعنی نتایج بهتر
در سال ۲۰۱۵، انجمن نویسندگان آمریکا به دلیل دیجیتالی کردن دهها میلیون کتاب و استخراج متون برای ایجاد Google Books شکایتی علیه گوگل تنظیم کرد. دادگاه حکمی به نفع گوگل صادر کرد و اظهار داشت اقدامات گوگل در قالب «استفاده منصفانه» بوده است. به نظر میرسد شرکتهای بزرگ هوش مصنوعی با استفاده از همین تصمیم - بدون اطلاع صاحب اثر، بدون مجوز و پرداخت هزینه - از آثار دارای کپیرایت، برای آموزش و ارتقای مدلهای خود استفاده می کنند. اما حالا دیگر همه میدانند قابلیتهای هوش مصنوعی با استفاده از مجموعههای عظیمی از تصاویر و متون ساختهشدهاند که بهطور سنتی با استفاده از خزندههای وب (web crawlers) جمعآوری میشوند. برخی از شرکتهای معروف هوش مصنوعی از مجموعه داده LAION-5B استفاده میکنند، مجموعهای از شش میلیارد تصویر برچسبگذاری شده که حاصل استخراج دادههای دیگران است و تعداد قابلتوجهی از آثارِ دارای کپیرایت را در بر میگیرد.
اگرچه تا امروز کسی مانع شرکتها در بهرهبرداری بدون مجوز از دادهها و متون دیگران نشده، این شکل از استخراج داده در میان کارکنان ارشد صنعت هوش مصنوعی مخالفانی دارد. در اواخر سال ۲۰۲۳، اد نیوتن رکس (Ed Newton-Rex)، معاون صوتی در استیبلیتی اِیآی (Stability AI)، استعفا داد، با بیان اینکه: «شرکتهایی با ارزش میلیاردها دلار، از آثار پدیدآورندگان بدون اجازه برای توسعه مدلهای هوش مصنوعی زایا استفاده میکنند، و بعد این مدلها را برای ایجاد محتوای جدیدی به کار میگیرند محتواهایی که در بسیاری از موارد میتواند با آثار اصلی رقابت کند». او استدلال کرد که «در جامعهای که اقتصادِ هنرهای خلاق به گونهای تنظیم شده که معاش پدیدآورندگان بر کپیرایت متکی است، دیگر نمیتوان این کار را استفاده منصفانه در نظر گرفت».
در حال حاضر، چندین پرونده قضایی در مورد اینکه آیا نقض کپیرایت در توسعه مدلهای هوشمصنوعی رخ داده است یا خیر در دادگاهها در حال بررسی است. برخی از این پروندهها در زیر فهرست شدهاند.
The New York Times v. OpenAI and Microsoft , Tremblay v. OpenAI Inc., Chabon v. Meta Platforms Inc., J. L. v. Alphabet Inc., Andersen v. Stability AI Ltd., Getty Images v. Stability AI.
مرزگشاییهای تازه
استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی به سرعت در صنایع فرهنگی و خلاق پذیرفته شده است. بگذارید چند نمونه برایتان بگویم. آگنیشکا کورانت (Agnieszka Kurant)، هنرمند لهستانی، امضاهایی را از اعضای انستیتوی فناوری ماساچوست جمعآوری کرد و با استفاده از هوش مصنوعی زایا مجموعهای از اینستالیشنهای نئونی ساخت، که یکی از آنها مدتی بر روی نمای موزه گوگنهایم نمایش داده میشد.
یا همین چند ماه پیش، گریمز (Grimes) خواننده کانادایی، در توییتی نوشت: «اگر با صدای من ترانهی موفقی از طریق هوش مصنوعی بسازید، ۵۰ درصد حق امتیازم را با شما تقسیم میکنم. با خیال راحت از صدای من استفاده کنید».
علیرغم چنین استقبالهایی، نگرانیهای فزایندهای برای مشاغلی مانند نویسندگان، طراحان و آهنگسازان که «در معرض هوش مصنوعی» هستند، وجود دارد. شاید در مورد اعتصاب سال گذشته نویسندگان هالیوود در اعتراض به پیامدهای هوش مصنوعی برای مشاغلشان شنیده باشید. آنها میگفتند همین حالا که هوش مصنوعی در آغاز راه است، استودیوهایی که سریالهای درام با شخصیتهای شناختهشده تولید میکنند، میتوانند از هوش مصنوعی به جای نویسندگان استفاده کنند یا نویسندگان را مجبور کنند که محتوای تولید شدهی هوش مصنوعی را با دستمزد بسیار کمتر ویرایش و بازنویسی کنند. خوانندگان هم نگران هستند که هوش مصنوعی با تولید انبوه آثاری که به راحتی سبک و فنون آنها را تقلید میکنند، از منحصر به فرد بودن و ارزش کارشان بکاهد، چرا که پیش از هوش مصنوعی فقط تعداد کمی از انسانها میتوانستند به این درجه از مهارت دست پیدا کنند.
صنعت سرگرمی به شدت به اقتصاد توجه متکی است، جاییکه مشاهده محتوا در پلتفرمهای رسانههای اجتماعی که به صورت الگوریتمی هدایت میشوند، به راحتی درآمدزایی میکند.
چند ماه پیش، دانشجویی با هوش مصنوعی دریک (Drake)، کندریک لامار (Kendrick Lamar) و کانیه وست (Kanye West) را در حال خواندن آهنگ "Fukashigi no Carte"، از یک مجموعه انیمیشن معروف، نشان داد که بیش از ۱۳ میلیون بازدید در تیکتاک به دست آورد. در واقع، قدرت دستکاری محتوای خلاق همین حالا هم شگفتانگیز است. ویژگیهایی مانند میکسکردن آهنگهای موسیقی، استقرار آنها در سرویسهای پخش آنلاین و جمعآوری و تجزیه و تحلیل بازخورد شنوندگان میتواند به نتایجی فراتر از تواناییهای انسانی دست یابد.
مطالعات نشان میدهد که دیجیتالیسازی در تغییر الگوهای درآمد کپیرایت، کار چندانی نکرده است: تعداد کمی از آنها حقالامتیاز بالایی کسب میکنند، درحالیکه بیشتر آنها از آثار دارای کپیرایت خود درآمد کمی دارند. با توجه به ویژگیهای منحصربهفرد بازار کار هنرمندان، حتی کاهش اندک درآمد میتواند تاثیرات جدی باشد.
ابزارهای هوش مصنوعی امکان نقض کپیرایت را پیچیدهتر، گستردهتر و سریعتر کرده و این مسئله را تشدید میکنند. تنها به معضل شناسایی هنرمند یا صاحب حقِ آثار تولید شده توسط هوش مصنوعی فکر کنید.
فراتر از سلفی میمون
در سال ۲۰۱۸، یک دادگاه ایالات متحده حکم نهایی در مورد حق تکثیر سلفیهایی را صادر کرد که یک میمون با دوربین عکاس حیات وحش از خودش گرفته بود. دادگاه با تأیید موضع ادارهی کپیرایت ایالات متحده، اعلام کرد آثاری که پدیدآورندهی آنها انسان نباشد، مشمول حمایت از کپیرایت نیستند.
این تصمیم ساده به نظر میرسد اما ممکن است بسته به سطح مشارکت انسان در فرآیند خلق اثر متفاوت باشد. به عنوان مثال، آثار آگنیشکا کورانت که با مشارکت مستقیم هوش مصنوعی زایا خلق شد، نه تنها مورد تجلیل قرار گرفت، بلکه در یکی از معتبرترین موزههای هنری جهان نیز به نمایش گذاشته شد. احتمالاً تعداد کمی در جامعه هنری، کپیرایت این اثر را زیر سوال میبرند. با این حال، به دنبال پرونده بحثبرانگیز کاشتانوا در سال گذشته، اداره کپیرایت، دستورالعملهای ثبت خود را بهروزرسانی کرد با بیان اینکه، وقتی هوش مصنوعی «عناصر بیانی خروجی خود را تعیین میکند، مطالب تولید شده محصول نویسنده انسانی در نظر گرفته نمیشود».
اگر مشارکت انسانی فراتر از یک ایده باشد، آیا نمیتوان برای آن هزینه کپیرایت درخواست کرد؟ با فرض اینکه خروجی هوش مصنوعی دارای کپیرایت باشد، این حق متعلق به چه کسی است؟ کاربر، توسعهدهنده یا شرکتی که ابزارهای هوش مصنوعی را ارائه میدهد؟ آیا خروجیهای تولیدشده با هوش مصنوعی آثار اشتقاقی در نظر گرفته میشوند؟ اگر چنین است، حقوق هنرمندان اصلی چگونه محاسبه میشود؟ در صورت تخلف و نقض حقوق چه اتفاقی میافتد؟ اخیراً، مطالعهای نشان داد که مدلهای پرکاربرد، مانند استیبل دِفیوژن (Stable Diffusion)، گاهی اوقات دادههای بهینهسازی خود را کپی میکنند.
اگر تخلف ثابت شود، چه کسی باید پاسخگو باشد؟ بر اساس دکترینهای فعلی، هم کاربر هوش مصنوعی و هم شرکت هوش مصنوعی به طور بالقوه می توانند مسئول باشند و جریمهها گاهی به ۱۵۰هزار دلار میرسد. با این حال، سوال این است که چگونه یک کاربر هوش مصنوعی میتواند بداند که آن چه مثلا از چت جیپیتی (ChatGPT) گرفته مطلبی است که کپیرایت دارد؟
شکلدادن به آینده: چند پیشنهاد
اول از همه، ما باید تشخیص دهیم که در دنیای نوظهوری که هر بخش، جزئی از یک سیستم اجتماعی-فنی یکپارچه است، هوش مصنوعی، زمینههای فرهنگ و هنر را به شدت تغییر خواهد داد. جالب اینجاست که هنرمندان حتی بیشتر از سیاستگذاران این تغییرات را پذیرفتهاند. نمایش آثار تولیدشده توسط هوش مصنوعی در موزه موریتسهاوس، اینستالیشن عظیم موزه هنر مدرن با هوش مصنوعی و احیای جان لنون با اکران «اکنون و سپس» نمونههای قابلتوجهی از این تغییر هستند.
برخی از تأثیرات هوش مصنوعی زایا بر بازار کار هنرمندان از دیدگاه اقتصاد فرهنگ در اینجا مورد بررسی قرار گرفتهاند.
- این بازار در طول تاریخ با عرضهی مازاد هنرمندان مواجه بوده است. با کاهش موانع ورود به بازار توسط ابزارهای هوش مصنوعی، انتظار میرود این موضوع در کوتاه مدت تشدید شود. در نتیجه: الف) متوسط درآمد هنرمندان کاهش مییابد. ب) چندشغلهبودن در میان هنرمندان آموزش دیده افزایش خواهد یافت. ج) جریمه درآمدی هنرمندان افزایش مییابد. د) هنرمندان با دوره های طولانی بیکاری مواجه خواهند شد.
- وجه تمایز محصولات هنری، هزینه ثابت بالا و هزینه نهایی کم آنهاست. با این حال، با استفاده از هوش مصنوعی و جابجایی شغل در نقشهایی مانند مترجم، صداپیشه، انیماتور و دیگران، زمان عرضه به بازار و هزینه تولید به طور قابل توجهی کاهش مییابد. این منجر به الف) افزایش رقابت بین نیروی کار فرهنگی موجود، ب) نیاز هنرمندان به سازگاری و مهارت مجدد برای حفظ ارتباط، ج) تغییر ماهیت شغل هنرمند به نظارت و سرپرستی بر محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی، د) تشدید رقابت برای ستارهشدن و مهمترشدن نقش دروازهبانان و ه) بازار کالاهای شخصیشده به دلیل سیل محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی به شدت افزایش مییابد.
- استخراج داده و استفاده رایگان از روی محتوای دیگران برای توسعه مدلهای هوش مصنوعی زایا به سرعت میزان دسترسی به محتوای آزادانه در وب باز را کاهش داده است. تولیدکنندگان محتوا انگیزه خود را برای به اشتراک گذاشتن کار خود در جایی که احساس میکنند برای رقابت با آنها توسط هوش مصنوعی زایا استفاده خواهد شد، از دست میدهند. در نتیجه، آنها دادههای خود را در پشت لاگین یا دیوارهای پرداخت قفل میکنند تا از استفاده از آن برای بهینهسازی جلوگیری کنند. این دو مشکل ایجاد میکند: دسترسی عمومی به محتوا را محدود میکند و پیشرفت مدلهای هوش مصنوعی زایا را کند میکند.
- یکی دیگر از ویژگیهای اقتصادی هنر، «بیماری هزینه» یا اثر بامول است که از ناتوانی در استفاده از فناوری در تولید، بهویژه در زمان واقعی، شرایط شخصی ناشی میشود. با توسعه ابزارهای هوش مصنوعی، بیماری هزینه در هنر ممکن است کاهش یابد. این بحث قابلتوجهای برای یارانه دادن به هنر است و در آینده ممکن است دولت ها بودجه خود را برای هنر کاهش دهند.
موضوع بعدی این است که چه کسی هوش مصنوعی را کنترل میکند و چه عواقبی برای بخش فرهنگ و کپیرایت دارد. سرمایهگذاری در فناوریهای مخرب به طور کلی ریسک بالایی دارد و دولتها و شرکتهای بزرگ کسانی هستند که هزینه تحقیق و توسعه آن را پرداخت میکنند و اولین کسانی هستند که از آن سود میبرند. با توجه به تواناییهای اثباتشده هوش مصنوعی در مراقبتهای بهداشتی، مالی، آموزشی، تولیدی و سایر بخشها، رقابت برای دستیابی به دستاوردهای آن بالاست.
از زمانی که پوتین در سال ۲۰۱۷ گفت: «ملتی که در هوش مصنوعی رهبر شود، بر جهان حکومت خواهد کرد»، رقابت تشدید شده است. پاسخ ایلان ماسک به این بیانیه نیز قابل توجه بود: «شروع میشود...».
گزارش اتحادیه اروپا در مورد IPR (حقوق مالکیت فکری) برای توسعه فناوریهای هوش مصنوعی بیان میکند که: «بایدIPR برای توسعه فناوریهای هوش مصنوعی از IPR برای محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی متمایز شود؛ بر لزوم حذف موانع قانونی غیرضروری برای توسعه هوش مصنوعی تأکید میکند. پتانسیل چنین فناوریهایی را در فرهنگ و آموزش باز میکند».
اکنون که هوش مصنوعی به ابزاری فراگیر برای پیشبرد دانش در فیزیک، اقتصاد، ژنتیک، علوم اجتماعی و صنایع نظامی تبدیل شده است، بعید است که دولتها اجازه دهند کپیرایت به مانعی برای توسعه آن تبدیل شود. کافی است نگاهی به گزارشهای سازمان جهانی مالکیت فکری (WIPO) در مورد سهم صنایع کپیرایت در تولید ناخالص داخلی بیندازیم. با توجه به اینکه توسعه هوش مصنوعی به ورودیهای آموزشی وابسته است، مدیران سعی خواهند کرد تا منافع کپیرایت و نوآوریهای فناورانه را با یکدیگر متعادل سازند. با این حال، مشخص است که تعادل به کدام سمت سنگینی خواهد کرد.
نظریه «تأخر فرهنگی» ویلیام آگبرن، جامعهشناسِ آمریکایی، ممکن است به روشن شدن پیچیدگی موضوع کپیرایت در عصر هوش مصنوعی کمک کند. این اصطلاح به این مفهوم است که فرهنگ ناملموس برای همپایی با فرهنگ مادی مانند نوآوریهای تکنولوژیک به زمان نیاز دارد. مشکلات زمانی پیش میآیند که فرهنگ مادی به سرعت تغییر کند به طوری که جامعه قادر به آمادگی یا تطبیق با آن نباشد. فرهنگ غیرمادی (قوانین، رسوم، و هنجارها) بخش پایدار جامعه است و امکان تغییر سریع را ندارد، گاهی اوقات منجر به ناسازگاری میشود.
هوش مصنوعی مفاهیم، مدلهای کسبوکار و روابط تولید را بر هم زده است، اما قوانین و مقرراتی مربوط به تنظیم این تغییرات، اغلب با تأخیر انجام میشوند. در برخی از جوامع، که بوروکراسی بیشتری دارند، قوانین حاکم بر بخش فرهنگ تأخیر بیشتری را تجربه میکنند. طبق نظریه اوگبرن، این ممکن است منجر به از دست دادن مزایای بالقوه و سردرگمی شود. به عنوان مثال، اگر تضاد منافع بین بخش فرهنگ و سایر بخشهای جامعه که سریعتر خود را وفق میدهند وجود داشته باشد، بخش فرهنگ ممکن است ضرر کند. هر چه سریعتر یک بخش خود را با شرایط وفق دهد، برای توسعهی آینده آمادگی بیشتری دارد. به همین دلیل است که دائماً از قدرت لابیگری قابلتوجه بخش فناوری علیه بخش فرهنگ صحبت میشود. برای غلبه بر این تأخیر، تمهیدات پیشگیرانهای ضروری است که سیاستگذاران، هنرمندان و اهالی فرهنگ در همکاری باهم باید بر سر آن توافق کنند. همین حالا هم دیر است!