ابوالقاسم سعیدی، از چهرههای شاخص نسل دوم نوگرایان ایرانی است. او با نقاشیهای شاعرنهاش از درختان پرشکوفه شناخته میشود؛ که از حیث سبکی به انتزاع تغزلی متمایلاند. سعیدی مقدمات نقاشی را نزد آرتوش میناسیان آموخت. سپس راهی فرانسه شد و تحصیلات هنری خود را در مدرسهی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) پی گرفت. پس از پایان تحصیلات در غرب فرانسه اقامت گزید و فعالیتهای حرفهای خود را ادامه داد.
سعیدی با شرکت در دومین بینال تهران (1339) موفق به کسب جایزهی این رویداد هنری شد. آثار او در پنجمین بینال تهران نیز مورد اقبال داوران قرار گرفت و جایزهی بزرگ بینال را از آن او کرد. ابولقاسم سعیدی از اعضای «گروه پنج» بود؛ گروهی که با حضور بهمن محصص، سهراب سپهری، پرویز تناولی و حسین زندهرودی تشکیل شد و در فعالیت کوتاه خود دو کارنمای جمعی در جشن هنر شیراز (1346) و انستیتو گوته، تهران (1347) برپا کرد. آثار او بارها در نمایشگاههای انفرادی و گروهی در داخل و خارج از ایران به نمایش درآمده است. همچنین اولین حضور ابولقاسم سعیدی در حراجها به آبان 1386 (اکتبر 2007) به خانهحراج کریستیز بازمیگردد.
آثار سعیدی را از حیث سبکی میتوان به چند دورهی متمایز تقسیم کرد. او در دورهی اول کارهایش به شیوهای امپرسیونیستی نقاشی میکرد اما پس از مهاجرت به فرانسه تحت تاثیر گروه «انسان-شاهد» تغییر رویه داد و سبکی واقعگرایانه را در پیش گرفت. اعضای «انسان-شاهد» نقاشان جوان فرانسوی بودند که بنا بر تمایلات فکری اگزیستانسیالیستی به دفاع از واقعگرایی اجتماعی برخاستند و گرایشهای انتزاعی رایج را نفی کردند. تابلوی «بیوهی جوان» از آثار شاخص این مقطع است که در سال 1338 جایزهی سالون نقاشی جوان را برای او به ارمغان آورد. رنگهای سرد و تیرهی حاکم بر این دوره از نقاشیهای او تصویرگر فضایی تلخ و غمبار است.
پس از این دوره، بهتدریج انسان از قابهای او بیرون میرود و جای خود را به طبیعت و درختان میدهد. اندوه و تیرگی دورهی ابتدایی آثار او با رنگهای درخشان و شاد جایگزین میشود. خطوط شلاقی، سیال و موزونی که برای ترسیم شاخسار درختان به کار میبندد به شکلی غیرمستقیم ملهم از خوشنویسی و کالیگرافی رایج در آثار همنسلان اوست. سعیدی در ترسیم شکوفهی درختان رفتاری آذینگرانه دارد و موتیفی مدوّر از رنگهای شاد و درخشان را به کار میبندد. این کیفیت از یکسو ریشه در خاصیت تزئینی نگارههای ایرانی دارد و از سوی دیگر تداعیگر مشخصههای مدرنیستی «آرت نوو» است. رویین پاکباز در این باره مینویسد: «درختان پربار بهاری با شاخههای سرکشیده به آسمان یا خمیده به سوی زمین، در پیچوتاب موزون خود از سرشاری نیروی حیات خبر میدهند. نور همهجا را فرا میگیرد و حجمها و فاصلهها را در خود حل میکند. شکلها نظم خوشنویسانه و رنگها درخشش جواهرگونه مییابند.»
سعیدی در دورهی بعدی آثارش از این فضای شاد و پرتحرک فاصله میگیرد؛ درختان در آثار متاخر او به تعبیر پاکباز «نه نمودی از شور شکوفندگی که در لحظهی سکوتی رازآمیز» هستند. گی وینیو (منتقد هنری) به مناسبت نمایش این آثار در بنیاد تیلور چنین مینویسد: «کار او در سکوت رشد میکند، در تامل و تفکر، و در متانت رنگمایههایی برخوردار از یک هماهنگی فوقالعاده زیبا] ...[ این است نقاشی سرشار از حس هنرمندی آگاه که طراوت استعدادهای زیبای خود را در فرمهای پایدار به حرکت درمیاورد، به شیوهای ناب همچون طلوع یک خورشید.»