برخلاف بسیاری از مجسمههای بهمن محصص بهخصوص پیکرههای انسانی او، که برگرفته از اسطورهها هستند، در مجسمههایی که از حیوانات و پرندگان ساخته، بیش از هر زمان به تصویرهایی از زادگاهش، شمال و ارتباطش با شاعر آن خطه، پدر شعر نوی ایران، نیما یوشیج بازگشته است. پرندهها در این میان گاه بار سمبولیک دارند و گاه همچون اثر حاضر تجسمی زنده و پویا از پرندگان شاد و آوازخوان هستند.
دو کبوتر که بر روی شاخهای نشستهاند، میتوانند در هر جایی تصور شوند، میان جنگل، کنار ساحل، در باغ یا بر گلدانی در یک خانه؛ بالهای خود را گشوده و مشغول آوازخوانیاند. پرندگان در اندازه طبیعی خود ساخته شدهاند و با آنکه از جنس برنز بوده و بر شاخهای استوار شدهاند، اما صلب و سخت به نظر نمیآیند. بافت اثر به ضربهقلمهای نقاشی میماند و اثر را از یک مجسمه تزیینی دور کرده و حالتی بیانگر بدان بخشیده است.
بهمن محصص، برخلاف بسیاری از همنسلان خود، علاقهای به رجوع مستقیم به سنتهای هنری گذشته نداشت. او با اندیشه مدرن به جهان و انسان مینگرد. موجودات غریب همچون مینوتورهای اسطورهای و جانوران کابوسوار سرگردان در دشتهای برهوت ناامیدی موضوعات بسیاری از نقاشیها و مجسمههای او هستند. شخصیتهای خلق شده او گویی در حال مسخ شدن، پدیدههایی هستند قدرتمند با عضلاتی ستبر، اما مفلوک و مفلوج. دنیای او دنیایی بیرحم است و ستمگر. انسان و پرندگانش موجوداتی هستند در حال گذار از موجودیت زنده خود به سنگ و خاک.
نقاشیها و مجسمههای محصص شبیه آثار هیچ یک از همدورهایهایش و حتی هنرمندان پس از خود نیست. او نگاهی ویژه و منفرد را در جریان هنر نوگرای ایران و کوششهای هنرمندان برای ایرانیسازی صوری هنر مدرن غرب پی میگرفت.
بهمن محصص که مدت طولانی از عمر خود را بیرون از ایران گذراند، هنرمندی بود صاحب یک شیوه، یک صدا، که هم به شدت ایرانی بود و هم اروپایی. در آثار محصص بارزترین نشانه مدرنیته فرهنگی او دیده میشود. به اعتقاد جوزپه سلواجی، منتقد برجسته ایتالیایی «میتوان هرچه را پیشتر دربارهاش به مثابه آفریننده گفته شده، تکرار کرد و باز هر بار به جلوه جدیدی از شخصیتش رسید»
[۱]. نمیتوان تصمیم گرفت که محصص را اول باید مجسمهساز خطاب کرد یا نقاش یا مترجم یا کارگردان. همه به یک اندازه توصیف محصصاند. او نمونه مشخصی از یک شخصیت روشنفکر ایرانی بود.
بهمن محصص چند سال پیش از درگذشتش برای مدتی به ایران آمد و در خلوتی خودخواسته در شمال، زندگی کرد. اما باز به ایتالیا بازگشت و در همان جایی که بیشتر سالهای زندگیاش را درآن سپری کرده بود، درگذشت. بهمن محصص در نامهای به احمدرضا احمدی مینویسد: «باید همیشه، در لحظه زندگی کنم و از قهوهای که پس از ختم این نامه خواهم نوشید و سیگاری که پس از آن خواهم کشید، لذت برم».
لازم به ذکر است که نمونه مشابهی از اثر حاضر در سال ۱۳۵۲ در نمایشگاه «سالن پاییز» پاریس به نمایش درآمد که هماکنون در موزه جهاننمای نیاوران نگهداری میشود.