داوود زندیان در مجموعه نقاشیهای فیگوراتیو خود، همواره با ارجاع به تصویری نمادین از جهانی مملو از انسانها اشیا و خاطرات، بیننده را به نظاره جهان پرتلاطم ذهن یک نقاش مهاجر، با کیفیتی نشانهشناختی دعوت میکند. او در نوجوانی کارش را با کشیدن پردههای قهوهخانه آغاز کرد و شاید به همین علت است که امروز ساختار پرسپکتیو غیرمعمول و نوع چیدمان دایرهوار فیگورها و اشیا در چشماندازهای شهری و آدمهایش، او را متفاوت از همنسلانش معرفی میکند. جهان نقاشیهای زندیان بعد از مهاجرت به نروژ و آشنایی با اد ناردرم برای همیشه دگرگون شد و پس از آن بود که توانست با عبور از تجربههای تصویری پیشین به بیان و زبانی اختصاصی در حوزه نقاشی دست یابد. اثر پیشرو یک نمونه ممتاز از همین سبک کار اختصاصی زندیان است که در آن ترکیببندی در گستره بومی بزرگ، طوری سامان یافته که عناصر موجود در صحنه، یکی پس از دیگری وارد شده و هرکدام هویتی متفاوت از آنچه بودند به خود میگیرند. در میان چیدمان این اشیای قدیمی، خرتوپرتها و ماشینقراضههاست که نشانههایی عکاسانه از سرچشمه خاطرات نقاش ظهور و بروز مییابند، و در نهایت فضایی خلق میشود که گویی مخاطب نیز خود را در آن مکان حس کرده و بیواسطه وارد جهان او میشود. در این اثر، نقاش همچون یک کارگردان تئاتر، صحنههایی از یک روایت یا قصه را با چیدمانی معمارانه در یک پرده نقاشی بهنمایش گذاشته است. او همچون دیگر آثار این دورهاش، تحتتأثیر نوعی رئالیسم جادویی (که در ادبیات امریکای لاتین ریشه دارد) تلاش میکند تا با واقعیتگریزی و الهام از قوه تخیل، رجعتی متفاوت به گذشته داشته باشد؛ روایتی شخصی از ناخودآگاه، کابوسها و زخمهایی که آنها را زیسته. اما روایت اصلی در اینجا، حضور زن جوانی است که او را در مرکز تصویر نشانده و با آرامشی وصفناپذیر ناظر این ماجراست. هرچند این نمایی ایستا از سکون و آرامش یک زن نیست و نگاه سوژه به مخاطب در کنار چیدمان نامنظم اشیا (که خارج از زمان ایستادهاند) از پیش و پس خود روایتی را بازگو میکند که در نهایت بیننده را نیز به داستانسرایی وا میدارد. غریب بودن زن و اشیای پیرامونش در واقع ترجمه بصری همان انزوایی است که رازآلودگی زندگی انسان معاصر را دربرگرفته است. زندیان در این تابلو با تکیه بر خاطراتش از سرزمین مادری (که سالهاست از آن دور مانده) بیهیچ پیشطرح یا اتود قبلی، صحنه را به صورت بداهه کشیده است. این میزان وابستگی به نقاشی و تأثیرگذاری به واسطه توانایی تکنیکی یک نقاش، نشانه پرداختن به دغدغه اصلی زندیان یعنی خود امر نقاشی است. همینجاست که شیوه و کیفیت نقاشی در یک اثر میتواند جانشین امضای نقاش شود. از این حیث آثار داوود زندیان بیآنکه نیازی به امضا داشته باشند، برای همگان قابل شناسایی هستند.