در میان نقاشان مدرن ایرانی، که طبیعت زادگاهشان را دستاویز خلق آثار خود قرار دادهاند، حسین محجوبی جایگاه ویژهای دارد. مناظر سبز و دشتهای وسیع با درختان سپیدار بلند و اسبهایی رها و خموش، در آثار این هنرمند فضایی را تجسم میبخشند که بیننده را به تماشای جهانی خیالی فرا میخواند؛ جهانی که نمیتوان آن را در واقعیت روزمره یافت و تنها نویدبخش روحی شاعرانه و لطیف است که در هر گوشهای از طبیعت به دنبال خیالپردازی است. از این رو مناظر محجوبی تجسم عالمی رویایی است و به همین دلیل اطلاق سبک منظرهگرا برای آثارش حق مطلب را آنگونه که شایسته است ادا نخواهد کرد. آثار او تلفیقی از عناصر سمبلیک، رمانتیک و گاه انتزاعی است که در تلفیقی هنرمندانه سبک شخصی محجوبی را شکل میدهند. در این آثار منظره تنها تمثیلی از آن جهان مثالی و رویاگونه است که در عمق ذهن هنرمند از زادگاه سبزش، گیلان برجای مانده و زمینهساز تخیلورزی او شده است.
در تابلوی پیشرو اما دیگر از آن فضاهای دلانگیز و فریبنده، رنگهای لطیف و طیفهای سبز، صورتی و بنفش، که پالت اغلب آثار محجوبی را تشکیل میدهند، خبری نیست و تمامی آن زیباییهای خیالی جای خود را به لایههای خاکستری و ابرهای سیاه و بیروح دادهاند. تپهماهورهای سبزرنگ که همچون بهشتی بر پهنه بومهای او حاضر بودند این بار در زیر دود پنهان شدهاند و بناهای سر به فلک کشیده، جای درختان پُر شکوفه را پر کردهاند.
از این نظر تابلوی پیش رو منحصر به فرد و یکه است، چراکه یکی از مهمترین دغدغههای هنرمند را با زبانی صریح بیان میکند. محجوبی بارها گفته که دلواپس فردای زمین است؛ چرا که انسان عصر مدرنیته، این موجود سیریناپذیر به نحوی خودخواهانه کمر بر تخریب هرچه بیشتر خاکی بسته که حیاتبخش فردای اوست. او دلواپس زندگی ماشینی و ماشین است؛ دستساختههایی که اگرچه چیزهای مفیدی به بشر بخشیدهاند، اما در عوض با دورکردنش از طبیعت، آرامش و آسایش او را از میان بردهاند. او در این میان مهمترین وظیفه انسان که خود را اشرف مخلوقات میداند، پاسداشت زمین برمیشمارد.
این دلواپسیها سبب شده خیال نقاش در این پرده به جای رویاپردازیهای شاعرانه، روایتگر کابوسی شوم از آینده باشد که آسودگی فردا را به چالش میکشد و تیرهروزی را نهیب میزند. خطوط مواج خاکستری و دودهای ممتد در حرکتی سیال پهنه زمین را در برگرفتهاند. اَبَرساختههای بشر در فضاهای دوردست، آبی آسمان را پر کردهاند و جایی برای قدکشیدن درختان این نمادهای ایستادگی حیات و قدمت زمین برجای نگذاشتهاند. در این فضا دیگر جایی برای خرامیدن اسبان یله و آزاد محجوبی با آن ظرافتهای اجرایی و خطوط نرم نیست. در عوض نمادهایی چون برج ایفل و مجسمه آزادی رهاورد همه آن چیزی است که بشر، زمین را برایش قربانی کرده است.