حسین طاهرزاده بهزاد را باید نقطه عطفی در نگارگری سده اخیر در نظر گرفت، چرا که با دستاوردهای او جریان چند سده نگارگری ایرانی، به مرحلهی جدیدی وارد میشود. دستاوردهایی چون ترکیببندیهای تازه، موضوعات نو و اسلوبی متفاوت نسبت به قدما که در اثر پیشرو نیز به خوبی دیده میشود. بهزاد در این اثر با انتخاب یک ترکیببندی افقی، ترکیببندی عمودی متعارف نقاشان قدیم را که همسو با اسلوب کتابآرایی بوده، پشت سر مینهد. در واقع استقلال نقاشی از نسبتی که با نسخههای خطی داشته، موجب این ترکیببندی جديد شده که بر خلاف گذشته، نگارگری را خارج از کتاب و در یک قالب هنری مستقل مطرح میکند. اين تحولي است بنيادين كه راه را براي ورود به نقاشي در تعريف جديد و مشابه الگوهاي غربي آن هموار ساخته و حسين طاهرزاده بهزاد نقشي بسيار تاريخي را در اين روند ايفا كرده است. تواناییهای مختلف بهزاد در این اثر، همچون چهرهسازی، برقراری توازن در تناسبات رنگی، قلمگیری و نیز طراحی نقوش اسلیمی، به خوبی مشهود است. علاوه بر اینها، نقشاندازی فرشی پر جلال بر زمینه و نیز همراهی ابیاتی چند به نستعلیق، بر حلاوت اثر افزوده است. نگاه نقاش به پرسپکتیو، نگاهی بینابینی است، یعنی نه چون قدما از پرداختن به آن طفره میرود و نه چون نقاشان طبیعتگرا نگاهی کامل به پرسپکتیو دارد. او در این اثر از طیف کاملی از رنگهای سرد و گرم بهره برده و اینچنین توانایی خود در استفاده از یک پالت رنگ پر تنوع را نشان میدهد. کاربست تونالیته در رنگآمیزی اثر نیز یکی دیگر از تفاوتهای مهم کار طاهرزاده بهزاد با نگارگران پیشین خود است که عمدتاً رنگهای تخت را ترجیح میدادهاند. اثر حاضر که در دوره اقامت نقاش در استانبول کشیده شده، از دیدار حافظ و شاه شجاع حکایت دارد. در حالی که شاه بر سریر نشسته، زندانیان زنجیرشده در سمت چپ پشت او ایستادهاند و زنان خنیاگر در جلوی پرده مینوازند. حافظ به نقل و شعرخوانی مشغول است. «شاه شجاع»، پسر امیر مبارزالدین محمد مظفری از ۷۶۰ تا ۷۸۶ هجری قمری سلطنت کرد. حافظ در سالهای آغازين سلطنتش با او رابطهای نیکو داشت و در غزلهای متعددی به صراحت یا اشاره او را مدح کرده است. یکی از مشهورترین آنها غزلی است که با مطلع «سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش/ که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش» شروع میشود. طاهرزاده بهزاد همین غزل را در اثر خود حاشیهنویسی کرده است.