هوشنگ پزشک نیا، نقاش و فیلمساز ایرانی، از پیشگامان هنر نوگرای ایران است. بسیاری او را طلایهدار ورود هنر مدرنیستی به ایران میدانند. او نخستین نقاش از نسل اول نوگرایان است که با تحصیل هنر در خارج از کشور به شکل بیواسطهتری با جریانهای مدرنیستی آشنا شد. او که در دوران نوجوانی و تحصیل در «مدرسهی نظام» (1311) بهواسطهی دوستی با دو تن از شاگردان کمالالملک به نقاشی علاقهای مضاعف یافته بود، پس از پایان تحصیلات عالیه در رشتهی تاریخ و جغرافیا، در سال 1321 و در سن 25 سالگی عازم ترکیه شد. پس از آموختن نقاشی و تاریخ هنر و آشنایی با سبکهای مختلف مدرنیسم نزد استادی فرانسویتبار به نام لئوپولد لِوی در آکادمی هنرهای زیبای استانبول به تهران بازگشت و به جرگهی پیشگامان هنر نوگرای ایران پیوست.
پس از تجربهی برگزاری نخستین نمایشگاه آثارش به همراه حسین طاهرزادهی بهزاد در كنسولگری ايران در استانبول (1323)، نخستین نمایشگاه انفرادی آثارش را در انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس در تهران برپا کرد. همکاری با «آپادانا، کاشانهی هنرهای زیبا»، نخستین گالری خصوصی ایران موقعیت مناسبی برای توفیق و شهرت پزشکنیا در جامعهی فرهنگی و هنری آن روزگار فراهم آورد. گالری آپادانا دومین نمایش رسمی خود را در آذرماه 1328 به آثار هوشنگ پزشک نیا اختصاص داد. در همین نمایشگاه بود که روشنفکری همچون جلال آلاحمد در ستایش نقاشیهای او سخن گفت. در دیماه همانسال در سومین برنامهی گالری آپادانا نیز آثاری از پزشکنیا در کنار آثار کاظمی، اسفندیاری، ضیاءپور و ... روی دیوار رفت.
هوشنگ پزشک نیا در حیات حرفهای خود دست به تجربههای متنوعی زد که دستهبندی آثار او در یک سبک واحد را دشوار میکند. شمههایی از سبکهای باب روز همچون اکسپرسیونیسم، کوبیسم، امپرسیونیسم و اصطلاحاً «قلم آزاد» که در میان نوگرایان ایرانی آن دههها محبوبیت داشت را میتوان در آثار مختلف او بازیافت. اگرچه خود او این تجربههای پراکنده را انسجام نبخشید و به ثمرهی روشنی نرساند اما برخی تجارب او افقهای تازهای را پیشروی دیگر نقاشان ایرانی ترسیم کرد. نقاشان این نسل تلاش داشتند تا از ظرفیتهای هنرهای ایرانی برای رسیدن به بیانی توأمان نو و بومی بهره بگیرند و بههمینمنوال پزشکنیا نیز کوششهای درخور توجهی در این راستا داشت. پرویز کلانتری از هوشنگ پزشک نیا بهعنوان آغازگر جریان نقاشیخط در هنر ایران یاد میکند؛ به زعم او پزشکنیا نخستین نقاشی بود که زیباییشناسی خط را مورد توجه قرار داد و قابلیتهای آن را در قالب نقاشی مدرنیستی به بوتهی آزمایش گذاشت: در تابلویی که از نیمتنهی یک زن جوان کشید و آن را در میان خطوط کوفی محاط کرد (1327).
در سال 1327 هوشنگ پزشک نیا همچون خیل اهالی فرهنگ و هنر همروزگارش برای گذران زندگی به استخدام شرکت نفت درآمد و راهی آبادان شد؛ سفری که نقطهعطف زندگی شخصی و هنری او بود. در نفت آبادان بود که با ابراهیم گلستان آشنا شد و دوستی دیرپا و نزدیک میان آن دو پاگرفت. اقامت دهسالهی او در آبادان فرصتی پدیدآورد تا درخشانترین آثار خود را خلق کند. مردمنگاریهای پزشکنیا در این دوران از کارگران نفت، روستاییان و عشایر در زمرهی مهمترین آثار ادوار کاری شخص او و نیز تاریخ هنر ایران هستند. او تنها کسی نیست که مردمان نواحی ایران و متعلقات فرهنگی آنها را به تصویر کشیده_ ضیاءپور و دیگران نیز موضوعاتی از این سنخ را به کرات دستمایهی کارشان قرار دادهاند_ اما آنچه وی را از دیگر همنسلانش متمایز میکند حساسیت و تعهد اجتماعی آثار او در مواجههی با این موضوعات است؛ در توجه به مشقت و رنجی که در زندگی مردمان عادی و تهیدست جریان دارد. حال آنکه دیگر نوپردازان اغلب از موضعی زیباییشناسانه و شیفتهوار به سراغ این موضوعات میرفتند.
شیوهی کمابیش اکسپرسیو هوشنگ پزشک نیا در این دورهی کاری با حساسیت اجتماعی او تناسب عمیقی داشت. از این حیث نخستین نقاش مدرنیست ایرانی بود که تعهد اجتماعی را با تجربههای فرمی نو درآمیخت. مردمنگاریهای او پاسخی بودند به نقد نقاشان واقعگرای همروزگار او که به تبعیت از رئالیسم سوسیالیستی شوروی، گرایشهای مدرنیستی را به عدم تعهد اجتماعی و سیاسی متهم میکردند.
پزشکنیا پس از برگزاری چند نمایشگاه پراکنده در محافل هنری آبادان، در یکی از واپسین فعالیتهای موفق حرفهایاش طی سفری به اروپا (1339) جدیدترین آثار خود را در لندن و پاریس به نمایش گذاشت. دوسال بعد، با مرگ ناگهانی برادر و تشدید بحرانهای روحی ناشی از آن، فعالیتهای او به محاق رفت. باقی سالهای زندگی هوشنگ پزشک نیا در انزوا و ناامیدی سپری شد تا سرانجام در سال 1351 در تهران بر اثر سکتهی قلبی به کام مرگ رفت.