ایرج زند از جمله هنرمندانی است که نقاشی و مجسمهسازی را در پی هم تجربه کرد، «برای او تجربه ذهنی هنرمند مهمتر از شکل بیان آن بود. در نقاشیهایش به سادهسازی و کژنمایی فرمها میپرداخت. زند نقاش از اواخر ۱۳۷۰ به مجسمهسازی روی آورد و در این رویکرد تواناییهای نهفتهاش را آشکار ساخت. ماده سخت (برنج، آهن، پلاکسیگلاس) جان گرفت. فرم از سکون سطح رها شد، پیچان شد، و در فضا به جنبش در آمد. زیبایی در سادگی، سبُکی و شفافیت انحناها معنا یافت.»[۱] ایرج زند با به انتزاع رساندن «ظرفیت حرکت» از مجسمههای سهبُعدی ساکن در فضا، «حرکت رقصان» را موضوع مجسمهسازیش قرار داد. این هنرمند، اگرچه ظاهراً با تقلیل مجسمه از حجم سهبُعدی به شکل دوبُعدی به کاهش ظرفیت حجمی رسید اما با حرکت بخشیدن به آن و رقصان کردنشان بُعد گستردهتری را خلق کرد. وی با تأکید بر کاهشپذیری خطوط و حجمها، به منتهای سادگی رسیده و با دراماتیزه کردن وضعیت مجسمه و نمایش دینامیک آن در فضا ، نوعی حرکت به آن بخشیده. از نظر مضمونی او به ادبیات شعری ایران وابسته است و با نوعی تغزل عرفانی توانست مفاهیمی چون شفافیت شهودی را که در پرواز متجلی میشود و عشق و رهایی را که در پیچ و تاب اندامهای مجذوب مجسم میشود، در دایره انسانگرایی نمایش دهد.[۲] در مجسمههای ایرج زند نوعی بالبداهگی ، نوعی تأثیر آنی هست. نوعی سادگی ذاتی که مترادف انسجام و کمال و پختگیست. این ویژگی خلوص و ایجاز و سادگی به عنوان مهمترین مشخصه آثار ایرج زند به حساب میآید. [۳]