مجسمههای مفهومی کامبیز صبری که غالباً با فایبرگلاس ساخته شدهاند بازتاب رویکردهای پستمدرن در هنر مجسمهسازی ایران هستند. علاقه وی به تلفیق اشیا با فضاهای معماری و تاریخی و بسط و گسترش استعارههایی که تعابیری از زندگی انسان معاصر و مسائل زیست وی در دنیای امروز را در کنار خاطرههایی از گذشته تصویر میکنند، باعث شده به نوعی بیان شخصی دست یابد که به موجب آن آثارش از دیگر آثار معاصر قابل تمیز میگردند. وی با تغییر ابعاد اشیا و عمارتها و تلفیق آنها با یکدیگر، هر شئی را از معنی و کاربرد اولیهاش جدا کرده و مفهومی جدید بدان میبخشد که یادآور برخی از آثار هنرمندان سوررئالیست است.
در اثر حاضر «خانه بروجردیها» در کاشان با فرم بالشهای تاخورده و یک عمارت چهارطاقی در ترکیب با هم کلیت اثر را تشکیل دادهاند. این بالشها در بسیاری از آثار او دیده میشوند و در عین ساختن مفهوم نوعی تناقض را نیز به نمایش میگذارند. میان فرم بالش و نرمی آن با متریال سفت و سخت و در عین حال براق و صیقلی فایبرگلاس پارادوکسی به وجود آمده که از واقعیت فاصله میگیرد. بازی با مقیاسها و قرار دادن بالشها در کنار فضاهای معماری شاخص عرصه را برای ورود مخاطب به دنیای تخیل میگشاید و نوعی نوستالژی فرهنگی را در وجود وی بیدار میکند.
«خانه بروجردیها» در کاشان به تناسبات بدیع، کاربندیهای بسیار زیبا، استفاده از هندسههای گوناگون همساز و معماری دوستدار محیط زیست شهره است و نمونهای عالی از معماری کویری با بادگیرهای شاخص جهت تهویه مطبوع طبیعی در دوران قاجار به شمار میآید. تمام این خصوصیات میتوانند دلیلی برای انتخاب و بازسازی فرم این عمارت در اندازهای بسیار کوچکتر در قالب مجسمه باشند. از چهارطاقی نیز در طول تاریخ به سبب قابلیتهای بسیار در زمینه فضاسازی در گستره زمانی و مکانی در بناهای مختلف مذهبی و غیرمذهبی استفاده شده است. آنچه در این اثر این دو فضا را به هم پیوند داده بالشهایی هستند که با اغراق روی هم تاخورده و در حالی که به خفتن و آسودن اشاره دارند، با بیانی استعاری با رویا پیوند میخورند و در کنار فرم عمارتها مفهوم نوستالژی را کامل میکنند. گویی مخاطب جایی در میان تاریخ به خواب فرورفته است. این درست وضعیت انسان معاصر ایرانی در مواجهه با تاریخ و فرهنگ گذشته است که در فضای پرآشوب و متلاطم زندگی ماشینی و فرهنگ التقاطی امروزی برای یافتن آرامش به نوستالژیها پناه میبرد؛ انسانی که با مدرنیته و پستمدرنیته به طور همزمان مواجه شده و برای درک آن تجربه زیسته چندانی ندارد. این مفهوم با عنوان اثر کامل میشود که برای تأکید با خط کوفی بنایی بر چهارطاقی نیز نوشته شده است: «هر نفس نو میشود دنیا و ما». این عبارت مصرعی از شعر مولانا در مثنوی معنوی است که به تغییر مداوم جهان، بیثبات بودن آن و درک ناقص آدمی از زمان اشاره دارد: «هر نفس نو میشود دنیا و ما / بیخبر از نو شدن اندر بقا».