تجسم گلهای رنگارنگ و مختلف، یکی از سوژههای همیشگی برای هنرورزی منصوره حسینی بوده است؛ به طوری که در تمامی ادوار مختلف هنری وی، میتوان پرداخت به گل را مشاهده و دنبال کرد. شاید به دلیل همین تکرار سلسلهوار است که میتوان گفت «گل» در آثار او از بیانی مفهومی برخوردار شده و هنرمند با تکرار مکرر آن در شیوهها و روشهای مختلف، به آن مفهومی انتزاعی فراتر از مضمون ظاهری میبخشد. بدین واسطه است که گلها برای منصوره حسینی بیانی نمادین مییابند؛ نشانهای تصویری از اوج و حضیض، رشد و افول، شادابی زودگذر، زیبایی ناپایدار، موقت و کوتاه بودن زندگی.
در تابلوی پیشرو هنرمند از گلهای لاله برای تجسم ذهنیت نقاشانه خود کمک گرفته است. قطع نامتعارف تابلو سبب میشود چشم در گستره اثر حرکتی افقی کند، گویی نظارهگر دشتی پر از لالههای سرخ بوده که تابلو، بخشی بیمنتها از آن را جاودانه کرده است. نوع رنگگزینی و لکهگذاری رنگی هنرمند به نحوی است که با حرکت دوار فرم لاله هماهنگ است و لطافت گلبرگهای سرخ و برگهای کشیده و سبز لاله را به خوبی تشدید میکند. تنوع حالات گل لاله در کنار اشکال پر پیچ و خم برگها سبب شده تابلو از تنوع بصری کاملی برخوردار باشد. از سویی دیگر نوع کمپوزیسیون شکل گرفته در چیدمان دوایر سرخ رنگ لالهها، در کنار فرم پیچان برگها، که از تنوع بینظیری از تونالیتههای سبز و سرخ به عنوان دو رنگ مکمل برخوردار هستند، یادآور خطوط موسیقی و نتهای نگاشته شده بر آن است.