مقداد لرپور، نقاش معاصر در شهر شیراز متولد شد. او فعالیت هنری خود را از زادگاهش آغاز کرد. سال 1378 لرپور نخستینبار آثار خود را در قالب نمایشگاهی گروهی با عنوان «پیادهرو» در گالری باران شیراز به نمایش درآورد.
انتخاب او به عنوان هنرمند برگزیدهی جشنواره هنر جوانان که سال 1385 در نمایشگاه موزهی هنر معاصر تهران برگزار شد، نقطه عطفی در مسیر حرفهای این هنرمند به شمار میآید. در همان سال نخستین نمایشگاه انفرادی این هنرمند در خانهی هنرمندان تهران نیز برپا شد. یکسال پس از آن لرپور موفق شد تا جایزهی «منتخب نسل 2» گالری هما را از آن خود کند. دومین نمایشگاه انفرادی این هنرمند در سال 1392 در گالری ماه تهران، تحت عنوان «کَبَره» برگزار شد. نخستین حضور بینالمللی لرپور در سال 1397 در آرتفر دبی رقم خورد. آثار او سال بعد علاوه بر حضور مجدد در آرتفر دوبی، در آرتفر آرتسیمای تورین نیز راه یافت. سال 1400 نیز که با نمایش آثار لرپور در دو آرتفر «آرت دوبی» و «آرمری شو» نیویورک توام شد، سال پرباری برای این هنرمند بود.
لرپور در نقاشیهای خود رویکردی بازنمایانه دارد. طبیعت جزء لاینفک همهی دورههای کاری این هنرمند است که از قبل نقشمایههای گیاهی یا حیوانی همچون درخت، گوزن، جوجهتیغی، لاشخور یا بوف خود را در تابلوها نمایان میسازد. همنشینی این نقشمایهها با عناصر مدنی و انسانی همچون پل پیوندی میان فرهنگ و طبیعت عم میکند. او در منطق انداموارهی حیوانات یا منطق فضایی عموماً دخل و تصرف میکند. میتوان گفت که حال و هوایی رومانتیک در اغلب مناظر او حکم فرماست.
علیرضا رضاییاقدم به مناسبت برگزاری نمایشگاه «دریابار»، دربارهی آثار لرپور مینویسد: «هر مضمونـی در کـار لرپور، چه الگوهـای رمانتیکِ منظرهسـازی و چـه مضمونـی ماننـد خشکسالـی، بهگونهای بازتاب مییابد که از نقاشی بهمنزلهی مدیومی غنی و تاریخی انتظار میرود؛ چراکه نقاشی لرپور بیبُته نیست و فارغ از هر عنصر و مضمونی که نقش کنـد، فرم و نگاهش شناسنامهدار اسـت. نقاشـیاش – به نرمـی و بـه اشـارت – تنـه به سوررئالیسم میسایـد، اما نه سوررئالیسمِ نقاشانی مانند دالـی و ارنسـت، بلکـه حرکتی آرام بین رازوَرزی جورج دکریکو و رخوت و ماخولیای اندرو وایِت؛ یعنـی چیزی بیـن سوررئالیسم و رئالیسم جادویی. با اینحال این سبکوسیاق، گیریـم هنوز نورسته و کمدامنـه، از بینـش درونـیِ نقاشیها برمیآیـد و الگوبـرداری سرسـری و تجویزی از راهبردهای آشنای این دو سبک خویشاوند نیست.»