محمدعلی ترقی جاه، نقاش نوگرا و خودآموختهی ایرانی است. او در رشتهی مهندسی مکانیک تحصیل کرده بود، اما مهندسی را رها کرد تا رویای نقاشی را دنبال کند. دریافت مدال طلای مسابقات هنری دانشگاههای ایران در سال 1346 او را به ادامهی این راه ترغیب کرد.
اولین کارنمای انفرادی از آثار ترقیجاه در گالری تهران در سال 1350 و نخستین کارنمای خارجی او همزمان با انقلاب 57 در نمایشگاه بینالمللی هنر بازل سوئیس برپا شد. پس از این نمایشگاه بود که آثار او به محافل بینالمللی هنر راه یافتند و بارها در مراکز مهم هنری نیویورک، توکیو، دهلی، پکن، پاریس، زوریخ و اشتودگارت حاضر شدند. در سال 1377 موزهی بینالمللی هنرهای قرن بیست و یکم امریکا (تیموتکا) آثار او را به عنوان نمایندهی هنر ایران نمایش داد.
علی ترقی جاه پس از سالها فعالیت مستمر هنری در سال 1389 و در سن 67 سالگی درگذشت. برخی از آثار او در مراکز مهم هنری جهان همچون موزهی بینالمللی هنر قرن بیستویکم امریکا، موزهی هنرهای مدرن شارجه، موزهی جهانی روتردارم و گنجینهی موزه هنر معاصر تهران نگهداری میشوند.
ترقیجاه در ابتدا به شیوهای واقعنما نقاشی میکرد اما از اواسط دههی 1350 تمایلات ذهنی و مدرنیستی در نقاشیهایش بروز پیدا کرد. او به سمت نوعی بیان سادهی کودکانه و شاعرانه تمایل یافت و بعدها در این راه از امکانات نگارگری ایرانی و خوشنویسی بهره گرفت. در دههی 1360 مشخصههای سبکی آثارش را انسجام بخشید و به جهان تصویری منحصربهفردی دست یافت. در همین دوره بود که اسبهای چکیدهنگارانهی معروفش که برگرفته از پروتوتایپ اسب در نگارگری ایرانی بود را در آثار خود تثبیت کرد. فامهای قهوهای و گرم مرکب و آکریلیک که بهشکل روحی روی بوم میآیند، در ترکیب با گیاهان، خروسها، اسبها و زنانی که در پیش زمینه ترسیم میشوند یادآور قصههای فولکلور هستند. این نقاش در برخی آثار اشعار صوفیانه را چاشنی تابلو میکند تا مضاف بر بهرهگیری از زیباییشناسی خودِ خطوط، مخاطب را به سنت ادبی و عرفانی ارجاع داده و اینگونه خصلت شاعرانهی آثارش را مؤکد سازد.
دکتر ابرهارد فرانک، نقاش، استاد دانشگاه و رئیس انجمن نقاشان آلمان آثار محمد علی ترقی جاه را به لحاظ ایجاز و شاعرانگی به رباعیات خیام تشبیه کرده و چنین مینویسد: «اولین احساسی که با نگاهی گذرا به آثار این نمایشگاه، به هرکس دست میدهد، نظم دقیق تابلوها و بیوزنیشان است که انگار در فضا معلقاند و تاثیری همچون تاثیر نامههای گرانبهای قدیمی بر انسان باقی میگذارند». همینطور سابین نقدی داوه، دکترای تاریخ هنر و کارشناس سابق ساتبیز در مورد نسبت این نقاشیها با جهان واقع چنین نظری دارد: «هنر وی نتیجهی آرامش وی با دنیای اطراف خویش است. او به راحتی واقعیتها را به کمپوزیسیونهای آرامبخش خطی با طرحهای استیلیزه شدهی بینظیر و زیبا و پسزمینههای متحدالرنگ تبدیل میکند».