محسن سهیلی که از شاگردان مستقیم و مطرح کمالالملک به شمار میآید، تواناییهای تکنیکی خود را بهخوبی در این اثر زيبا به تماشا گذاشته است. وی علاوه بر داشتن مهارتهای فنی استادانه، نگاه زیباشناسانه خود به سوژه مهم منظره را که از دستاوردهای جریان نقاشی طبیعتگرای ایران محسوب میشود، در این اثر عیان میکند. این منظرهسازی قرابت زیادی با طبیعتپردازیهای رمانتیک قرن نوزدهم فرانسه داشته که در جریانهای رمانتیک-ناتورالیستی چون مکتب باربیزون شهرت یافته است. سهیلی در این اثر از شباهتسازی نمایشی و آرمانی منظرههای رمانتیک پرهیز میکند و به همان میزان از سنتهای کلاسیک و آکادمیکی که از منظره تنها به عنوان پشت صحنهای برای داستانهای تاریخی استفاده میشده است نیز فاصله میگیرد. نتيجه اين رويكرد مكاشفه در طبيعت و اجزا و عناصر آن است كه در اثر حاضر به زيبايي تبلور يافته است و بر اساس آن میتوان سهیلی را یکی از شاگردان مهم کمالالملک در دورنماسازی دانست. محسن سهیلی خوانساری، فرزند میرزامحمودخان، در تهران و خانوادهای اهل فرهنگ متولد شد. وی برادر بزرگ احمد سهیلی خوانساری، محقق، شاعر و مصحح خوشنامی است که تألیف کتاب مهم «کمال هنر» که به احوال و آثار کمالالملک میپردازد را در کارنامه دارد. او با خلق تابلوهای طبیعت بیجان و منظره، بهتدریج شناخته شده و توانست در نخستین نمایشگاه انفرادی خود (حدود ۱۳۰۵) بیشتر آثارش را به فروش رساند. از همان زمان نقاشی از طبیعت و مناظر کوهستانی همچون اثر حاضر، ژانر مورد علاقه سهیلی بوده است. پس از تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه در ضلع جنوبی باغ نگارستان به کوشش کمالالملک، این مدرسه دو طیف از هنرجویان مشتاق به یادگیری هنر را پذیرا میشود. گروه اول هنرجویان رسمی مدرسه هستند که طی گذراندن چند سال مستمر آموزشی، دیپلم رسمی مدرسه را دریافت میکنند و گروه دوم هنرجویان غیررسمی یا مستمع آزاد مدرسه بودهاند که در ضمن مدت کوتاهتری نیز در مدرسه حضور داشتهاند. محسن سهیلی خوانساری از گروه اول به شمار میآید که مدت زیادی به عنوان شاگرد رسمی در مدرسه حضور داشته است. در اغلب عکسهایی که از شاگردان مدرسه صنایع مستظرفه در کنار کمالالملک به یادگار مانده، سهیلی نیز در صف شاگردان دیده میشود. او بدون شك يكي از شاگردان رسمی و مورد تأیید استاد بوده است. در گزارش مربوط به فعالیت شاگردان مدرسه، از ابتدا تا زمان تعطیلی، آمده است که: «محسن سهیلی خوانساری در دورنماسازی و صورتگری کار کرده و امروز استادی مشهور است».[۱] در این گزارش که حکم یک سند مهم تاریخی را دارد، علاوه بر ذکر تواناییهای فنی سهیلی، بر شهرت او در اواخر دهه ۱۳۰۰ خورشیدی، اشاره شده است. به طور کلی، بهترین نقاشیهای سهیلی طبیعت بیجان، منظره و چهرهسازی است، با این حال، وی یکی از هنرمندان سنت¬گرایی است که کوشیده قلم خود را تا حدودی از قید و بند کلاسیکگرایی برهاند، همچنانكه در اثر حاضر نيز تمايل به ضربهقلمهاي امپرسيونيستي كاملاً مشهود است.