آثار پرویز تناولی هریک به شکل بارزی حاکی از کنکاش مدام هنرمند در عناصر بدیع سنتی و جستوجو برای یافتن بیانی سازگار با زبان هنر مدرن است. این ظرفیتهای متباین به معنای همزیستی خلاقانه روح ایرانی از چشماندازی امروزین در هنر و نمایش شکوهی مسحورکننده است. «هیچ» در طول چهار دهه اخیر در آثار تناولی به فرمی منحصربهفرد تبدیل شده است. هسته اولیه اندیشه شکلگیری «هیچ» یک واکنش روشنفکرانه به انحطاط هنر مدرن بود و بعدتر شکلی فلسفی و عرفانی به خود گرفت. «هیچ» در فلسفه جدید غرب و در فلسفه شرق و عرفان اسلامی به دو مفهوم کاملاً متضاد منتهی میشود؛ در فلسفه جدید به معنی نیستی و در عرفان شرق معنی عطش و تمنا برای کشف حقیقت به خود میگیرد. به همین جهت تناولی بیهیچ توضیح و تفسیری در مقابل این پرسش که چرا به دفعات از این سوژه در ساخت مجسمههایش بهره برده، سکوت میکند و راه هرمونوتیک را در مقابل مخاطبانش میگشاید تا هر مخاطب از «هیچ» به همان مفهومی رسد که در تجربه زیسته خود رسیده است.
منبع الهام تناولی در اثر حاضر، اسطورهها و ادبیات تغزلی ایران است. او مفاهیم عمیق این مجسمه را در اشعار سنایی، حافظ، مولانا و خیام جستوجو کرده است. در نظر شاعر مجسمهها، شاید «هیچ» دستاویزی برای طرح پرسشی اساسی درباره مفهوم «بودن یا نبودن» و «هست و نیست» باشد. تناولی در اینجا جسارت آنرا یافته تا به سرزمین شگفتانگیز «هیچستان» که سنایی از آن یاد کرده، سفر کند و برای مخاطب آیینهای شگفتانگیز به سوغات بیاورد که در آن همه میتوانند انعکاسی از خود را ببینند. در این آرمانشهر، ذات عرفان شرقی بهشکل مجسمه «هیچ» تمثیلی عارفانه یافته و مجسمهساز با ساخت آن در تلاش است مفهومی بیانتها را برای مخاطبانش ترجمه کند.
این مجسمه با خط نستعلیق طراحی شده، خطی کاملاً ایرانی که برخلاف دیگر اقلام خوشنویسی در جهان اسلام، در طول سدهها صرفاً برای نگارش متون فارسی و اشعار تغزلی و عرفانی بهکار گرفته شده است. تناولی به ساختار این خط ملی بُعد دیگری نیز داده و با رجوع به سنتهای تصویری و نمادهای فرهنگی سرزمینش، در پی یافتن سبکی جدید برای بیان دستاوردهای گذشته در بستری مدرن است. کنکاش تناولی در یافتن معنای کهنالگوی «هیچ» به سوی حقیقت سوق داده میشود و به منصه ظهور میرسد. در عین حال «هیچ» برای انسان معاصر تعبیری از عدم جاودانگی در فضایی مملو از تعلیق و فرصتی برای اندیشیدن است. «هیچ» در ادبیات معاصر نیز در زبان شاعران ایران جلوه و معنایی دیگرگون یافته، برای مثال در شعری از مهدی اخوانثالث با مطلع «هیچم و چیزی کم» اشارهای ظریف به انسان امروز دارد. «هیچ» در اثر تناولی نسبتی با نهیلیسم ندارد، اما به باور او «اگر شباهت حیرتآوری که بین هیچ و انسان وجود دارد، نبود هیچگاه دست به ساختن آن نمیزدم». دلیل تمهای تکرارشونده در مجسمههای وی و نمونه حاضر نیز ارجاع مدام هنرمند به شباهت اندام مجسمه «هیچ» با شکل انسان دارد.