پیبک نام اختصاری پیمان بارآبادی و بابک آلابراهیم است که آثار هنری خود را به صورت مشترک خلق میکنند. این هنر اشتراکی که تنها در بستر پست مدرن قابل فهم، ادراک و توجیه است در بازنمایی آثار تولیدی ایشان نیز دیده میشود؛ محدود نکردن پروسه خلق اثر هنری به مدیای مشخصی چون نقاشی و بهره گیری از انیمیشن، مجسمه، موسیقی و ویدیو، بخشی از نگرش اشتراکی است که این دو هنرمند معاصر در تولید آثار خود به کار میگیرند. همچنین با آنکه هنر فیگوراتیو ایشان، در رسیدن به فرم موجودی زنده، کاملاً شخصیسازی شده، اما فرمالیستی نیست و ارتباط عمیقی با متن دارد. در واقع آثار هنری ایشان ریشه در متون ادب پارسی دارد و بدین طریق راه متن و بازخوانی نماد و نشانههای زبانی و نگرشهای عرفان شرقی به عالم در ترجمان تصویری را به هنر ایشان باز میکند. در این میان شاعرانگی، شاید مفهومی غالب در مجموعههای مختلفی است که توسط پیبک آفریده شده و پیکرههای نرم، شفاف و روحانگیزشان را در فضاهای مختلف به هم پیوند میدهد.
اثر پیشرو به مجموعه «ابرکان» تعلق دارد و پیش از این در نمایشگاه ولوآ[۱] پاریس به نمایش درآمده است. در این مجموعه هنرمندان با پیگیری از روایت داستانی شاعرانه پارسی، چون نوشتارهای عباس حسینپور، به دنبال نمایش ضَحوک هستند. ضحوک به معنای راه آشکار، فراخ و روشن، محور اصلی مجموعه ابرَکان را تشکیل میدهد و شاید مراد از آن راهی است که روح را از گرداب عدم میرهاند. بدین واسطه میتوان ابرکان را استعاره از موجوداتی سوررئالیستی دانست که در مرزی میان انسان و حیوان، زیست زمینی یا زیست آبی، جن و انس قرار دارند و هنوز غلبه جسمانی، روحشان را در بند تن و قالب محسوس درنیاورده است. از سویی به واسطه بهرهگیری از ریتم منظم و کاهشدهنده ابرکان، کلیت تصویر مانند یک حفره است و ذهن را تا جای ممکن به عمق خود میکشاند. این کشش در استفاده از رنگ سیاه زمینه، مفهومی چاهگونه مییابد که موجوداتی گروتسکوار در آن به تنگ آمدهاند. شاید استفاده از نامهایی چون «خَ لَ» و «چاه ابرکان» برای دیگر آثار این دو هنرمند دلیلی بر صدق این نظر باشد. گویی در جایی میان عالم بود و نبود، ارواحی در فراسوی هستی، منتظر «کن فیکون»[۲] گفتن ساحت حق، در دایرهای بیمنتها در سیلانند.
[۱] . Vallois
[۲] . به معنای «باش! پس موجود میشود» که به معنای خلق موجودات به محض اراده خداوند است و هشت بار در قرآن کریم تکرار شده است.