همچون عمده آثار متأخر شهریار احمدی، این نقاشی هم درباره درهمتنیدگی تاریخ قدسی با بافتِ واقعی تاریخ است، رابطهای که اسطوره و واقعیت را طوری کنار هم ترکیب میکند که از دل آن روایتی تازه متولد میشود که فقط خاص اقلیم ایران است.
عاملی که باعث تداوم حرکت شهریار احمدی میشود و کنش نقاشی او را ادامه میدهد، غالباً از دل کارهای قبلی وی، از قبل جرقه زده است. مجموعه «معراج» یکی از مورد توجهترین نقاشیهای شهریار احمدی هستند که یکی از آنها در بینال بینالمللی ونیز در سال ٢٠١٥ به نمایش درآمد.
نقاشی اخیر احمدی، روایت سفر اسبهای اسطورهای بیسوارانشان است. بُراق، رخش، دُلدُل و شبدیز در فضایی آسمانی در حال صعودند. گویی اینان که زمانی صرفاً به فرمان راهبر خود قادر به حرکت بودند، اکنون آگاهانه و کاملاً هشیار میتازند.
نقاش با بهکارگیری عنوان «وجد بُراق» معتقد است: «در حالت وجد است که ما لحظات آگاهی را به صورت شهودی درک میکنیم. چنانچه که ژیل دلوز، فیلسوف فرانسوی از اصلاح “بدن بدون اندام” به عنوان کالبدی که از حالت انسانی خارج شده و میتواند به هر حالتی درآید، صحبت میکند، در اینجا نیز اسبها در فرایند “شدن” قرار دارند و از هویت آنان زدوده شده است و در حال استحاله هستند».
تصویر تجمع مَرکبهای اساطیری و تاریخی، با نقاشی کنشی اکسپرسیونیستی، استفاده هوشمندانه از فرمهای تکهپاره و رنگهای درخشان در دل فضای هارمونیک آبی رنگ و ساختار قدرتمند و در عین حال شکننده این نقاشی چشماندازی خاص و کمنظیر را به روی چشم مخاطب باز میگشاید. نقاشی در آشناییزدایی از فیگور به سمت یک نقاشی انتزاعی میل میکند.