تهران،
خیابان مفتح جنوبی، خیابان سمیه، نبش رامسر، پلاک ۶۳
23 خرداد12 June - 25 تیر 139915 July 2020
گالری دلگشا با افتخار سومین نمایشگاه انفرادی نقاشی های مصطفی سرابی با عنوان "دریا،جایی که که از خشـکی دیده نمی شود" را برگزار میکند.
اژدهایی با دو سر در میانه ی دریا. یک سر اژدها به دنبال مرغ مینایی که شاید از دهانش گریخته و سر دیگر چـهره خود نقاش که گویی برای یک عکاس ژست گرفته است. این اژدهای دو سر خود نقاش مرد ایرانیست با تمام خصلتــهای آن. نهایت خشم و نهایت آرامش در یک قاب. نقاشی های سرابی به همین میزان پیچیده است اما زبان ساده ای دارد. بــه ساده گی قلمو را روی بوم میچرخاند و از جهان خود حرف میزند. جهانی که در واقع کارگاه نقاش اسـت و به ندرت از آن خارج میشود. جهانی که ما برای ورود به آن به کلید و نقشه نیاز نداریم. کافیست به خودمان نـــــگاه کنیم و همه چیز را ببینیم در تابلویی دیگر باز هم نگاره ای از خود می کشد، خود را در نقاشی هایش تکرار میکند. انبوهی از خود میــــــــسازد در مکانی که به گفته ی خود نقاش زمین کشت نخود است رو به کوههای زاگرس. او به ســــوی ما برمیگردد دستی تکان میدهد و مطمئن میشود که او را شناخته ایم. مطمئن میشود که خودش است.
اژدهایی با دو سر در میانه ی دریا. یک سر اژدها به دنبال مرغ مینایی که شاید از دهانش گریخته و سر دیگر چـهره خود نقاش که گویی برای یک عکاس ژست گرفته است. این اژدهای دو سر خود نقاش مرد ایرانیست با تمام خصلتــهای آن. نهایت خشم و نهایت آرامش در یک قاب. نقاشی های سرابی به همین میزان پیچیده است اما زبان ساده ای دارد. بــه ساده گی قلمو را روی بوم میچرخاند و از جهان خود حرف میزند. جهانی که در واقع کارگاه نقاش اسـت و به ندرت از آن خارج میشود. جهانی که ما برای ورود به آن به کلید و نقشه نیاز نداریم. کافیست به خودمان نـــــگاه کنیم و همه چیز را ببینیم در تابلویی دیگر باز هم نگاره ای از خود می کشد، خود را در نقاشی هایش تکرار میکند. انبوهی از خود میــــــــسازد در مکانی که به گفته ی خود نقاش زمین کشت نخود است رو به کوههای زاگرس. او به ســــوی ما برمیگردد دستی تکان میدهد و مطمئن میشود که او را شناخته ایم. مطمئن میشود که خودش است.
در نقاشی هایش همیشه از بیننده دور میشود.او نقاش قلمرو خودش است. چیزی را می کشد که متعلق به اوســـت و یا او به آن تعلق دارد. نقاشی مرز ما و قلمرو نقاش است. مرزی که با نهایت احتیاط باز گذاشته شده تا ما اگر دوست خوانده میشویم وارد شویم. او و خانواده اش را ببینیم. در انبــوه جنگل او گم شویم. اسبهای وحشی را نظاره کنیم ولی
به فکر رام کردن نباشیم. هیچ چیز نداشته باشیم. همه چیز برای همه است. نقاشی های او در میان ناکجاآباد آشناترین مکان ممکن است. خورشید نقاشی های او از سوختن سوخته. کرکس هایش به زاد و ولد مشغول اند صبورتر از همیشه. مرغ مینای نقاش با قفسش مرده و او تابلویی برای او ساخته از هزاران مرغ مینا در دریا، دریایی که به راستی ساحل ندارد. چه فرقی میکند که چه کســـــــی قلم را چرخانده، زمان برای همه ما یکسان میگذرد و بهشت اگر پیدایش کنیم برای همه ما جا دارد.
متن از شباهنگ طیاری
به فکر رام کردن نباشیم. هیچ چیز نداشته باشیم. همه چیز برای همه است. نقاشی های او در میان ناکجاآباد آشناترین مکان ممکن است. خورشید نقاشی های او از سوختن سوخته. کرکس هایش به زاد و ولد مشغول اند صبورتر از همیشه. مرغ مینای نقاش با قفسش مرده و او تابلویی برای او ساخته از هزاران مرغ مینا در دریا، دریایی که به راستی ساحل ندارد. چه فرقی میکند که چه کســـــــی قلم را چرخانده، زمان برای همه ما یکسان میگذرد و بهشت اگر پیدایش کنیم برای همه ما جا دارد.
متن از شباهنگ طیاری