تهران،
میدان هفت تیر، مفتح جنوبى، بن بست شیرودى پلاک ۲۵
29 شهریور20 September - 16 مهر 13988 October 2019
به نام خدا، سر به پایین، دست ها به بالا، دستها به زانوها، سر به پایین، دستها بر کف زمین، پیشانی به کف زمین، چندین نفس در اینجا، سر به بالا، دستها به زانوها و دستها به بالا
نماز از لحاظ بصری یک مراسم منظم و منظوم است. نمازگزاران در ردیف هایی که شبکه ایجاد می کنند قرار دارند. فضای هر فرد با سجاده ای مستطیل شکل مشخص می شود. اشکال انسانی تمایز خود را از دست می دهند. با این حال، فضای بین نمازگزاران برجسته می شود. نوعی زیبایی شناسی ارگانیک وجود دارد که بین فضا و انسان پدید می آید، بدین پارچه ها و رنگ لباس افراد ترکیبی چون تصویری از پارچه های مصنوعی به جود می آید - نوعی اختلاط آنسال، سی و هشتمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران روز جمعه افتاده بود، و نماز جمعهی ملسی» به اصطلاح برگزار شد. تصمیم نداشتم که به خطبه های نماز جمعه بپیوندم اما درست در وسط راهپیمایی های پیش از نماز قدم گذاشته بودم. مردم مشغول چیدن جانمازهای خود بر زمین بودند. خواستم با تقلیدکردن از بقیه خودم را هماهنگ نشان دهم اما ناگهان دستی را روی شانه ام احساس کردم. آخوندی بود، عبای خود را برداشت، آنرا تکان داد و روی زمین گذاشت و از من دعوت کرد که روی آن بایستم. من روی عبای آن مرد ایستادم و جریان را دنبال کردم. وارد شبکه شده بودم سر به پایین دست ها به سمت بالا برای ادامه راه، با اطمینان به حس زیبایی شناسیم، در استودیو به این تجربه جواب می دهم هدفم آن است که با استفاده از رنگ و نقاشی تجربه ام از نماز را به تصویر بکشم و در این تصاویر فرایند به اشکالیی ساده و مختصر کاهش می یابد.
نماز از لحاظ بصری یک مراسم منظم و منظوم است. نمازگزاران در ردیف هایی که شبکه ایجاد می کنند قرار دارند. فضای هر فرد با سجاده ای مستطیل شکل مشخص می شود. اشکال انسانی تمایز خود را از دست می دهند. با این حال، فضای بین نمازگزاران برجسته می شود. نوعی زیبایی شناسی ارگانیک وجود دارد که بین فضا و انسان پدید می آید، بدین پارچه ها و رنگ لباس افراد ترکیبی چون تصویری از پارچه های مصنوعی به جود می آید - نوعی اختلاط آنسال، سی و هشتمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران روز جمعه افتاده بود، و نماز جمعهی ملسی» به اصطلاح برگزار شد. تصمیم نداشتم که به خطبه های نماز جمعه بپیوندم اما درست در وسط راهپیمایی های پیش از نماز قدم گذاشته بودم. مردم مشغول چیدن جانمازهای خود بر زمین بودند. خواستم با تقلیدکردن از بقیه خودم را هماهنگ نشان دهم اما ناگهان دستی را روی شانه ام احساس کردم. آخوندی بود، عبای خود را برداشت، آنرا تکان داد و روی زمین گذاشت و از من دعوت کرد که روی آن بایستم. من روی عبای آن مرد ایستادم و جریان را دنبال کردم. وارد شبکه شده بودم سر به پایین دست ها به سمت بالا برای ادامه راه، با اطمینان به حس زیبایی شناسیم، در استودیو به این تجربه جواب می دهم هدفم آن است که با استفاده از رنگ و نقاشی تجربه ام از نماز را به تصویر بکشم و در این تصاویر فرایند به اشکالیی ساده و مختصر کاهش می یابد.