تهران،
میدان قدس، خیابان شریعتی، کوچه ماهروزاده، پلاک ۱۱
7 اردیبهشت26 April - 21 اردیبهشت 140310 May 2024
مجموعه «شاید این من بودم» درباره متافیزیک فقدان است. فقدان نه تنها به عنوان امری سلبی که بهسان امری ایجابی که همراه خود سوگواری و کنش فعال را نیز طلب میکند. از این روی هنرمند در کنکاش فقدان چه آنجا که خود حضور دارد و چه آنجا که به بازخوانی روایتی میپردازد، فعالانه عمل میکند؛ یعنی خوانش خود را ارایه میکند و از منظر خود بیننده را به تماشا دعوت میکند.
کار مینا تماتیزه کردن مساله فقدان نیست؛ او هنرمندی کلینگر است؛ اگر از چاپ آلترناتیو بهره میبرد به دلیل احضار کلنگرانه فقدان است؛ اگر به سوگ به مثابه امری زیبایی شناسانه مینگرد به دلیل حضور فعالانه او در سوگ است. مساله مهم دیگر در مجموعه «شاید این من بودم» وجـه تمثیلی آن است.در پس استفاده از تصاویر شخصی یا المانهای آشنایی چون دریا، دعوتی است از بینندگان به همراهی. دعوتی که آثار این نمایش را از قالب شخصی آن برمیکشد و به مسالهای جمعی بدل میکند.
گالری شریف
اگر همه هویتها امری تاریخیاند، پس کل تحلیلهای حافظه تاریخی نوعی عمل سوگواری است... اگر ویرانی گواهی است بر این ِ که احیای روزگار رفته امری ناممکن است، پس عمل سوگواری نیز – ضمن اینکه تصدیق این امر است که ما باید از میل به سلطه (برگذشته) دست بکشیم- اشتیاقی برای حفظ و نگه داشت روزگار رفته است تا به آن حیاتی دوباره ببخشیم. عمل سوگواری، مانند باقیماندهای نیم ِ سوخته از یک عکس، شاهدی است از روزگار از دست رفتهای که دیگر نمیتوانیم آن را از بقایای سوخته تاریخ احیا کنیم، اما باوجود این از ما میطلبد که داستان و حکایتش را بازگوییم و آن را به آینده بگشاییم. (فلسفه دریدا؛ مارک دولی و لیام کاناوا؛ ترجمه نادر خروی، ص )۴۰-۳۹
کار مینا تماتیزه کردن مساله فقدان نیست؛ او هنرمندی کلینگر است؛ اگر از چاپ آلترناتیو بهره میبرد به دلیل احضار کلنگرانه فقدان است؛ اگر به سوگ به مثابه امری زیبایی شناسانه مینگرد به دلیل حضور فعالانه او در سوگ است. مساله مهم دیگر در مجموعه «شاید این من بودم» وجـه تمثیلی آن است.در پس استفاده از تصاویر شخصی یا المانهای آشنایی چون دریا، دعوتی است از بینندگان به همراهی. دعوتی که آثار این نمایش را از قالب شخصی آن برمیکشد و به مسالهای جمعی بدل میکند.
گالری شریف
اگر همه هویتها امری تاریخیاند، پس کل تحلیلهای حافظه تاریخی نوعی عمل سوگواری است... اگر ویرانی گواهی است بر این ِ که احیای روزگار رفته امری ناممکن است، پس عمل سوگواری نیز – ضمن اینکه تصدیق این امر است که ما باید از میل به سلطه (برگذشته) دست بکشیم- اشتیاقی برای حفظ و نگه داشت روزگار رفته است تا به آن حیاتی دوباره ببخشیم. عمل سوگواری، مانند باقیماندهای نیم ِ سوخته از یک عکس، شاهدی است از روزگار از دست رفتهای که دیگر نمیتوانیم آن را از بقایای سوخته تاریخ احیا کنیم، اما باوجود این از ما میطلبد که داستان و حکایتش را بازگوییم و آن را به آینده بگشاییم. (فلسفه دریدا؛ مارک دولی و لیام کاناوا؛ ترجمه نادر خروی، ص )۴۰-۳۹