تهران،
خیابان ولیعصر، بالاتر از پارکوی، روبروی بانک صنعت و معدن، پلاک ۲۷۹۸
14 آذر4 December - 24 آذر 139914 December 2020
جهان پیش از انسان بوده و پس از ما نیز خواهد بود و ما جز تخمین¬هایی علمی و پیش¬گویی¬های اسطوره¬ای و دینی، تصوری از آن نداریم و نخواهیم داشت، مگر در خیال! به رغم توهم انسان در سلطه بر هستی، طبیعت همواره حقارت ما در برابر خود را به رخ کشیده است؛ از وسعت دریاها و صحراها، عظمت کوه¬ها و بی¬کرانگی آسمان تا ظرافت یک برگ و پروازش در باد؛ از سیلاب و زلزله و آتشفشان تا بیماری¬های ناشی از یک ویروس کوچک که بشریت را با هراسناکی نابودی مواجه کرده است. همه این¬ها بارها حقارت انسان را در هستی نمایان ساخته¬اند. شاید همین امر سبب اندیشیدن به آخرالزمان و پایان حضور انسان در کائنات شده است و شاید ما برای تسلی خود و ادامه حیات، حکایات و احادیثی در این باب روایت کرده¬ایم.
«پس از انسان» ساوالان جماعتی هم چندان رها از این موقعیت نیست؛ نشانی از تمدن نیست، اما طبیعت دست¬کاری شده همچنان حاضر است؛ گودال¬هایی همچون قبرهایی فروریخته در کنار درختان وحشی و شاخه¬های شکسته از تندبادهای آخرالزمانی و انسانی که جز تهی¬گورهای بی¬جنازه نشانی از او به جا نمانده است. انگار ساوالان جهان را چند لحظه پیش از رستاخیز به تصویر کشیده است؛ پس از انسان!
در این مناظر طبیعت حاضر و انسان غایب است، اما انسان نه فقط در منظر که گویی در مقام ناظر هم چندان حضوری ندارد؛ زاویه دید، کادربندی و عناصر موجود در تصویر به گونه¬ای است که انگار به قصد نمایش و دیدن شدن مصور نشده¬اند. خاصه این که در اغلب چشم¬اندازها، نور حاکی از زمانی است که چشم انسان قادر به دریافت عینیت موجود در جهان واقع نیست؛ شفق و فلق نه زمان دیدن که هنگام وهم است.
در جهان پس از انسان ساوالان نه فقط بشریت که دیگر جانوران هم نابود شده¬اند؛ تنها گیاهان و درختانی مانده¬اند و خاک و سنگ. اما آیا اراده کائنات بر این خواهد بود که حیات را برانگیزاند!؟ خاصه اکنون و در جهانی که ساوالان پیش روی ما قرار داده و جز نمای رمانتیک آن، ماوقع چندان هم خیالی به نظر نمی¬رسد!
زروان روحبخشان
«پس از انسان» ساوالان جماعتی هم چندان رها از این موقعیت نیست؛ نشانی از تمدن نیست، اما طبیعت دست¬کاری شده همچنان حاضر است؛ گودال¬هایی همچون قبرهایی فروریخته در کنار درختان وحشی و شاخه¬های شکسته از تندبادهای آخرالزمانی و انسانی که جز تهی¬گورهای بی¬جنازه نشانی از او به جا نمانده است. انگار ساوالان جهان را چند لحظه پیش از رستاخیز به تصویر کشیده است؛ پس از انسان!
در این مناظر طبیعت حاضر و انسان غایب است، اما انسان نه فقط در منظر که گویی در مقام ناظر هم چندان حضوری ندارد؛ زاویه دید، کادربندی و عناصر موجود در تصویر به گونه¬ای است که انگار به قصد نمایش و دیدن شدن مصور نشده¬اند. خاصه این که در اغلب چشم¬اندازها، نور حاکی از زمانی است که چشم انسان قادر به دریافت عینیت موجود در جهان واقع نیست؛ شفق و فلق نه زمان دیدن که هنگام وهم است.
در جهان پس از انسان ساوالان نه فقط بشریت که دیگر جانوران هم نابود شده¬اند؛ تنها گیاهان و درختانی مانده¬اند و خاک و سنگ. اما آیا اراده کائنات بر این خواهد بود که حیات را برانگیزاند!؟ خاصه اکنون و در جهانی که ساوالان پیش روی ما قرار داده و جز نمای رمانتیک آن، ماوقع چندان هم خیالی به نظر نمی¬رسد!
زروان روحبخشان