مگنوس رش، استاد مدیریت هنر در دانشگاه ییل و تحلیلگر حوزه اقتصاد هنر در مطلبی که در «آرتنیوز» منتشر شده، درباره وضعیت بازار هنر در چند ماه گذشته صحبت کرده و روی گالریها تمرکز کرده است. از آنجا که بررسیها و تحلیلهای او در زمینه اقتصاد هنر مورد توجه قرار میگیرند و دارای اهمیت هستند، آرتچارت این متن را ترجمه کرده است که در ادامه میآید:
با برگزاری آرتفرهای هنری مانند فریز در لندن و آرت بازل در پاریس در این ماه (اکتبر ۲۰۲۴) پرسش اصلی این است که چند گالری دیگر همچنان در این شرایط دشوار بازار به مبارزه ادامه خواهند داد؟
افزایش تعداد تعطیلی گالریها در نیویورک در ماههای اخیر نشاندهنده یک روند نگرانکننده است. در تابستان امسال در سفرهایی که به اروپا داشتم، با گالریدارانی مواجه شدم که طی سال حتی یک اثر هنری نفروخته بودند. حتی بسیاری از آنها بهصورت غیررسمی از کاهش درآمد بیش از ۵۰ درصدی نسبت به سال گذشته صحبت کردند. حتی غولهای این صنعت مانند حراجهای ساتبیز و کریستیز هم کاهش ۳۰ درصدی درآمدشان را گزارش دادهاند. بنابراین بازار هنر بهوضوح در بحران قرار دارد.
چه کسی مقصر است؟ همکارم اولاف فِلتهوش (Olav Velthuis استاد دانشگاه و تحلیلگر حوزه جامعهشناسی اقتصادی و هنر) در سال ۲۰۱۸ در مقالهاش به موضوعی اشاره کرده بود و به دلیل اینکه امروزه نیز کاربرد دارد و صحت آن تغییر نکرده است، به آن رجوع میکنم: «نمایشگاههای بزرگ هنری مسئولیت زیادی دارند».
زیانده بودن
گالریهای کوچک و متوسط در یک چرخه معیوب گرفتار شدهاند. آنها نمیتوانند هزینه شرکت در آرتفرها را پرداخت کنند، از سوی دیگر نمیتوانند از شرکت در آنها نیز صرفنظر کنند چون امروزه نیمی از فروش گالریها در نمایشگاهها اتفاق میافتد، رقمی که دو برابر نرخ ده سال پیش است.
طی یک سال، گالریها بهطور متوسط در پنج نمایشگاه شرکت میکنند آن هم نه از روی انتخاب بلکه از سر اجبار. گرچه آرتفرها و نمایشگاههای هنری فرصتهایی برای ارتباط با مجموعهداران و افزایش دیدهشدن فراهم میکنند، اما بار مالی آنها میتواند بسیار سنگین باشد.
در حالی که برخی از آرتفرهای کوچکتر مانند «نادا»، «اسپرینگ بریک» و در کل، آرتفرهای ارزان میتوانند برای گالریها سودآور باشند، هزینه اجاره غرفه در نمایشگاههای بزرگتر و آرتفرها معمولاً از ۵۰ هزار دلار شروع میشود و به راحتی میتواند به ۲۰۰ هزار دلار برسد، به ویژه زمانی که هزینههای هتل، مهمانیهای شام، حملونقل و بیمه آثار هنری را نیز در نظر بگیریم. به همین دلیل است که گالریها در بیشتر مواقع با زیان به خانه برمیگردند.
بررسیها نشان میدهد که گالریها در نیمی از نمایشگاههای هنری که در آنها شرکت میکنند، نمیتوانند سودی کسب کنند. برای بسیاری از گالریها، آرتفرهای بزرگ یک خطر جدی برای بقای آنها به شمار میرود.
ناموفق در نگهبانی از بازار
دو آرتفر بزرگ فریز و آرت بازل در موقعیتی منحصر به فرد قرار دارند تا این بحران را کاهش دهند و به عنوان تنها پلتفرمهایی که تمام بازار را گرد هم میآورند، عمل کنند. با این حال، آنها در نوآوری یا برآوردهکردن نقش خود به عنوان نگهبانان بازار ناموفق بودهاند. حتی تلاشهای آنها برای ارائه راهحل مانند ارائه تخفیفهای جزئی به گالریهای کوچکتر کمکی به حل این مشکل نمیکند و صرفهجویی ۲۰ درصدی در هزینه برای اکثر گالریها کافی نخواهد بود.
همچنین تلاشهایی که با حسننیت برای بهرهبرداری از فناوری انجام شده، موفقیت چندانی نداشته است. به عنوان نمونه، ورود آرت بازل به دنیای فناوری بلاکچین به منظور سادهسازی معاملات هنری و کاهش قابلتوجه هزینههای اضافی طراحی شده بود اما با وجود بهرهمندی از یک گروه عالی، رویکردی شفاف و سرمایهگذاری بیش از ۱۰ میلیون دلاری، این پروژه نتوانست به موفقیت دست یابد و در نهایت متوقف شد، به طوری که کارکنان کلیدیاش هم آن پروژه را ترک کردند.
مقاومت عمومی نسبت به تغییر
یک مانع بزرگ در بازار هنر وجود دارد:مقاومت عمومی در برابر تغییر. نخبگان قدرتمند شامل گالریهای بزرگ، مجموعهداران ثروتمند و هنرمندان شناختهشده، بیشترین سود را از سیستم فعلی میبرند و دقیقاً به خاطر همین بخش بالای ساختار است که نمایشگاههای هنری نمیخواهند آن را به چالش بکشند.
برندهای جهانی مانند آرت بازل و فریز، توانایی، قدرت و گستره لازم را برای ایجاد تغییرات معنادار و برهمزدن ساختار موجود دارند منتهی این کار نیازمند تمایل به مقابله و حتی بهچالشکشیدن برخی از ذینفعان کلیدی است که در برابر تغییر مقاومت میکنند زیرا از وضعیت کنونی منافع زیادی کسب میکنند.
از طرف دیگر، نمایشگاههای هنری به یک مدل درآمدی قدیمی متکی هستند که بر اساس «آربیتراژ املاک» سود میبرد. این مدل با استفاده از گالریها و هنرمندانی که مشتریان خود را جذب میکنند و پایگاههای داده خود را به اشتراک میگذارند، درآمدی از طریق فروش بلیت و هزینههای غرفه تولید میکند.
این رویکرد به نفع خود نمایشگاهها و آرتفرهاست اما میتواند به نهادهایی که به این نمایشگاهها حیات میبخشند، آسیب بزند و اولویت را بر منافع کوتاهمدت نسبت به سلامت بلندمدت بازار هنر بگذارد. (آربیتراژ املاک در اینجا بیشتر به معنای آن است که نمایشگاهها و آرتفرها با اجاره فضاها به گالریها و گرفتن هزینههای بالای غرفهها، از موقعیت خود به عنوان محل اصلی تجمع مجموعهداران و مشتریان استفاده میکنند تا سود کوتاهمدت کسب کنند).
بازنگری درآمد
آرت بازل و فریز از طریق بازاریابی هوشمند، گروهی متخصص و سختکوش به نمادهای لوکس و سبک زندگی تبدیل شدهاند که جمعیت زیادی را جذب و درآمد قابلتوجهی برای شهرهای میزبان خود ایجاد میکنند. بهطور مثال آرتبازل تخمین میزند که نسخه میامی این نمایشگاه به تنهایی ۵۰۰ میلیون دلار به اقتصاد محلی کمک میکند. بنابراین، چرا نباید بهطور مستقیم از این منبع درآمد بهرهبرداری کرد؟
نمایشگاههای هنری با ارائه بستههای جامع شامل هتل، دسترسی به رویدادها و مراسمهای ضیافت شام میتوانند هزینه گالریها را به طور قابلتوجهی کاهش دهند. این رویکرد میتواند شامل تأمین فضاهای رایگان یا حتی جبران هزینههای مشارکت گالریها و هنرمندان باشد. در کنسرتها، موسیقیدانان دستمزد میگیرند و نه برعکس. پس چرا هنرمندان و گالریها باید متفاوت باشند؟ اساساً آنها عامل اصلی جذابیت نمایشگاههای هنری هستند.
اگرچه این تغییرات میتواند برخی از فشارهای مالی بر گالریها را کاهش دهد، اما باید توجه کرد که مشکل اساسی بازار هنر یعنی کاهش خرید آثار هنری را حل نمیکند چون تعداد مجموعهداران در سالهای اخیر کاهش یافته، هرچند تعداد میلیونرها در دهه گذشته دو برابر شده است. بازار هنر به شدت به تعداد کمی از مجموعهداران سطح بالا وابسته است که مبالغ زیادی را صرف خرید آثار میکنند.
چرا بازدیدکنندگان بیشتری به خریدار تبدیل نمیشوند؟
با آنکه تعداد زیادی از مردم در آمریکا به رویدادهای هنری و موزهها میروند، تنها بخش کوچکی از آنها اثر هنری میخرند مثلا از ۸۰ هزار بازدیدکننده در آرتبازل، کمتر از ۲ هزار نفر خرید میکنند. چرا بازدیدکنندگان بیشتری به خریدار تبدیل نمیشوند؟ بسیاری بهدلیل نبود شفافیت در قیمتها، تعداد زیاد آثار هنری و فضای انحصاری فروشندگان از خرید منصرف میشوند.
هر کس که به آرتفرها رفته باشد، با این تجربه آشناست: بعد از فقط ۱۵ دقیقه، ممکن است بیش از حد برای خرید اثر هیجانزده شده باشید. سپس نوبت به درخواست قیمتها میرسد که برای بسیاری از خریداران احتمالی دلهرهآور است. با میانگین قیمت بیش از ۱۰ هزار دلار حتی «بخش اکتشاف» نمایشگاههایی مانند آرت بازل و فریز جذابیت زیادی برای خریداران تازهکار ندارد چون بیشتر آنها به دنبال هزینهای زیر ۵ هزار دلار هستند. بنابراین تعجبی ندارد که بیشتر بازدیدکنندگان دست خالی از نمایشگاهها بیرون میآیند.
آغاز مسیر یک مجموعهدار
ساختار فعلی بازار هنر برای سلامت بلندمدت آن ناپایدار است. در شکل کنونی، نمایشگاههای آرت بازل و فریز بهجای اینکه نقش پل یا واسطه را ایجاد کنند بیشتر نقش مانع را ایفا میکنند. برای تضمین آینده بازار هنر، ضروری است که این فضا تغییر کند و به محلی تبدیل شود که استعدادها و خریداران جدید بتوانند رشد کنند.
بخش پایین بازار، جایی که خلاقیت و ریسکپذیری در آن شکوفا میشود، برای هنرمندان نوظهور و خریداران جدید اهمیت ویژهای دارد. قیمتهای پایینتر، معمولاً زیر ۵ هزار دلار، هنرمندان را در دسترس خریداران جدید قرار میدهد و اغلب همینجا آغاز مسیر یک مجموعهدار است.
پیشنهادهایی نظیر ارائه فضای رایگان برای غرفهها، انتخاب منصفانه و شفاف گالریها بدون رانتخواری، کاهش قیمت آثار هنری، شفافیت اجباری قیمتها، استفاده از فناوری برای ارائه تورهای شخصیسازیشده در نمایشگاهها و مشارکت هنرمندان و گالریها در سود نمایشگاهها میتواند جایگاه مالی گالریها و هنرمندان را تثبیت کند. راهحل در ایجاد تغییرات بنیادین و تغییر نگرش نهفته است از جمله فاصلهگرفتن از مدلهای درآمدی قدیمی و برداشتن گامهای جسورانه برای ایجاد بازاری پویا و فراگیر.