احمد وکیلی، نقاش، طراح، تصویرگر، چاپگر و مدرس هنر در شهر تهران متولد شد. او دورهی کارشناسی نقاشی را در فاصلهی سالهای 1363 تا 1368 در مجتمع دانشگاهی هنر (هنرکدهی هنرهای تزئینی) سپری کرد. درجهی کارشناسی ارشد همین رشته را بعدها در سال 1376 از دانشگاه آزاد اسلامی دریافت نمود. وکیلی آثار طراحی و نقاشی خود را برای نخستینبار در گالری سه رنگ در مشهد در سال 1365 به نمایش درآورد. او همچنین از اعضای گروه +30 بود و آثارش در کارنماهای داخلی و بینالمللی این گروه حضور داشت. او بهعنوان تصویرگر نیز هنرمندی فعال بوده است و کتابهای متعددی را برای کودکان مصور ساخته. این آثار جوایزی را در رویدادهای بینالمللی برای او به ارمغان آورده است.
وکیلی در ابتدا به نقاش رئالیستی (عمدتاً تکچهرهها و مناظر) میپرداخت. اواسط دههی 1370 شیوهی کارش را تغییر داد و به تصویرپردازی ذهنی و بیانگرانه با مضامین اساطیری روی آورد. او در این رویکرد سعی دارد تا دغدغههای انسان امروزی را بیان کند. او در دورهی متآخر آثارش دوباره به منظرهپردازی بازگشته است و با استفاده از رنگروغن تابلوهایی از طبیعت نقاشی میکند. وکیلی به عنوان مدرس طراحی و نقاشی از دههی 1360 در آموزشگاههای خصوصی و از دههی 1370 در دانشکدههای هنری تهران و زاهدان نیز در کار گسترش این هنر بوده است.
کریم نصر در یادداشتی دربارهی نگاه احمد وکیلی به نقاشی و طراحی و تأثیر او در میدان هنرهای تجسمی ایران به عنوان معلمی جریانساز مینویسد: «او، زمانی که درباری "رنگ" یا "طراحی" در نقاشی حرف میزند، نظراتش مبتنی بر تجربهای عمیق و طولانی است. و این بسیار مهم است. مهم است که او ــ در زمانهای که میتوانی با خواندن چندکتاب، فلسفهسوز شوی و نقاشی و طراحی را رها کنی ــ از زبان تصویر سخن میگوید. او وقتی روبهروی آثار شما قرار میگیرد، از شیوی طراحی و عمق رنگ در آثارتان حرف میزند؛ از نقش و تأثیر "خط" در بیان احساس و مفاهیم؛ و از تأثیر رنگ در بروز جوهری اشیا و درک هنرمندانه از چیستی آنها. مگر شما چندنفر را دیدهاید که در مقابل اثرتان از عناصر بصری آن حرف بزنند. آن تعدادی را که من دیدهام از پنجنفر تجاوز نمیکنند، و احمد وکیلی یکی از آنهاست. چنین شخصیتی نمیتواند آدم مهمی نباشد. البته احمد وکیلی فقط سخن نمیگوید. او طراحی و ویژگیهایش را ترویج هم میکند. دهها و صدها نفر از شاگردانش دیدگاه او را در همهجای ایران پراکنده میکنند؛ و دهها و صدها نفر نیز اندیشهاش را به چالش میکشند و به راه خود میروند. این اما از اهمیت وکیلی نمیکاهد؛ چون همهی آنانی که به راه خود رفتهاند، روی شانههای وکیلی ایستادهاند؛ و کسی که بسیاری کسان روی شانههایش ایستادهاند، نمیتواند شخصیت مهمی نباشد. البته او فقط ترویج نمیکند. تهییجکردن نیز از وظایف قصورناپذیر اوست. او میتواند هر محیط ایستای تجسمی را به فضایی پویا و هرمحفل دوستانهی تجسمی را به باروت نقد مجهز کند. مگر کسی که واجد چنین ویژگی برجستهای است میتواند شخصیت مهمی نباشد.»