شهرفرنگ از زمان حضورش در میان مردمان این سرزمین دریچهای به جهان دیگر بوده است. تجسم جام ِ جم در جهان واقع و نه به آن اندازه جهاننما که به قامت حدود حضورش در مکان. شهرفرنگ بازتاب مکان دیگری است در مکان آدمیان، گونهای از «جابهجا کردن.» شهرفرنگ پیش از آمدن تصویر متحرک بر پردهی نقرهای و پیش از آن که نماد زمان گذشته باشد و به این اعتبار در کنار چراغ و بلور و لامپا بیارمد، نشان «زمان حال» بود و با فاصلهای نه چندان زیاد، نسبتی میان «زمان حال» دیگری با «زمان حال» فعلی برقرار میکرد. تصور پیش و پس یک تصویر ثبتشده بر کاغذ عکس، ناگزیر همواره امری است که در زمان حال رخ میدهد. لذا فارغ از محتوای تصویر، تجربهی مواجهه با آن نیز همواره در بستر زمان و مکان واقعی و در زمان حال معنا میشود. چنانکه تصور پیش و پس تکهای تصویر متحرک جدا شده از کلیت آن در «شهر-فرنگ.» «شهر-فرنگ» امیر راد بازتعریف تجربهی مخاطب از تصویر متحرک است. دعوتی دوباره برای دیگرگون دیدن است. آشناییزدایی از تصاویر متحرک آشناست با نمایشی چهلتکه، پرسش از هویت «دیگری» است و نه «دیگری» در بستر مکانی دیگر که در همین بستر مکانی اما در زمانی دیگر. «شهر-فرنگ» در پی زدودن برچسب سمج «زمان گذشته» از شهرفرنگ و فیلمفارسی است و پرکردن جای خالی باقیمانده با «زمان حال» و تجربهی «حال» مخاطب.