بهمن بروجنی در طول دوران کاری خود طیف گستردهای از تکنیکها و شیوههای مختلف هنری را تجربه کرده است. همین موضوع سبب شده دیدگاههای زیباییشناسی و دستاوردهای فرمی آثارش قوامی هنرمندانه یافته و در نهایت سبکی شخصی را شکل دهند که جذاب و در عین حال تأثیرگذار است.
در بیان ارزش آثار بروجنی همین بس که در جوانی «وقتی مارک شاگال، هنرمند بزرگ فرانسوی، آثار او را مشاهده کرد از وی برای برپایی نمایشگاهی در پاریس دعوت نمود»۱.
در نقاشی پیشرو کاربرد جسورانه رنگ در کنار حرکات تند قلممو، اثری پرانرژی و انتزاعی را شکل داده است. انبوه خطوط کوتاه و متقاطعی که روند انباشتگی آنها از مرکز به کنارهها کاهش مییابد، نوعی کمپوزیسون سیال را شکل میدهد که انرژی را از مرکز به کنارهها جاری میسازد. شناخت صحیح هنرمند از نسبت خطوط و سطوح رنگی سبب ایجاد تعادلی پویا در اثر شده که زنده و جذاب است. نوع انتخاب رنگها در کنار ضربات متقاطع و کوتاه قلممو سبک اثر را به هنر انتزاع رفتارنما و نئواکسپرسیونیسم نزدیک میکند. مشابه کارهای سری «زن» ویلم دکونینگ، هنرمند پرآوازه آبستره اکسپرسیونیت و چهرههای شاخص این شیوه هنر، در میان همین ضربات پرانرژی و برخورد ساده با فرمهای ایجاد شده از خطوط و سطوح، به ناگاه پیکره زنی جوان به شکل مبهمی نمایان میشود که اثر هنری را از مرزهای انتزاع ناب به فضاهای فیگوراتیو سوق میدهد و ارتباطی ناگستنی و دوسویه میان این دو ایجاد میکند. بروجنی اما در تابلوی پیشرو برخورد متفاوتی با پیکره زن به عنوان یکی از متداولترین سوژههای هنری داشته است. استفاده از حداقل خطوط سیاه برای تجسم پیکره که به صورتی منفصل در میان انبوه دیگر خطوط رنگی پیدا و ناپیدا میشوند، چشم را به گردشی دایرهوار در سطح تابلو فرا میخواند و ذهن در تخیلی خلاق شروع به تکمیل پیکره میکند. از این نظر تابلوی حاضر بیش از آن که یک نقاشی ساده باشد، شکلدهنده یک «فرایند» است؛ اثری که در کنشی بداههپردازانه بر بستر بوم شروع به شکلگیری کرده و روند آفرینش تدریجی آن در ذهن مخاطب پایان میپذیرد.
نوع سوژه و برخورد با موضوع، در عین حال اثر را به هنر انتزاع کنشی نزدیک میکند؛ با این حال لکههای شناور رنگهای شفاف در کنار پیکر رقصان و باظرافت زن جوان، بیانی شاعرانه و رمانتیک از موضوع به دست میدهد. بدین معنا که هویت انسانی چیزی ثابت و از پیشتعیینشده نیست، بلکه مفهومی است که در روندی سازنده بر انباشت اندیشهها و درهمریختگیها امکان ظهور مییابد.
۱ . کیهان فرهنگی، سال پنجم، شماره ۱۰، ص ۶۵.