بهروز دارش همچون اغلب مجسمهسازان ایرانی، با بهره گرفتن از بنیانهای هنر مدرن آغاز به کار کرد، اما رفته رفته، فضای شخصی خود را یافت و تلاش کرد با پرهیز از قالبهای از پیش تعریف شده مجسمهسازی مدرن، از آن فاصله گرفته و آثار خود را با نور، فضا، خلا و سایه پیوند دهد و عرصهای نو در هنر مجسمهسازی ایجاد کند.
اثر پیشرو متعلق به سال ۱۳۸۰ و مربوط به دورهای است که هنرمند آن را مرتبط با برداشتهای مدرنیستی میداند. در این دوره آثارش اغلب فاقد عمق و سهبُعدنمایی است. در واقع مجسمه، بیش از آنکه حجمی سهبُعدی باشد، فقط دو زاویه روبهرو و پشت را برای دیده شدن نمایش میدهد. در این فضاسازی آنچه دیده میشود، استفاده از فرمهای نرم و پرهیز از هندسهگرایی است. این نوع نگاه به قرارگیری فرمهای غیرهندسی با گوشههای نرم و عدم قطعیت در بازنمایی خطوط صریح و صاف، مجسمه را به فرمهای ارگانیک نزدیک میکند؛ چیزی شبیه به پیکره انسانی یا فرمهای جانوری. همین کیفیت بنا به گفتههای خود هنرمند، اثر را با مسئله محیط زیست و تأثیرات آن بر زندگی انسان امروزی پیوند میدهد.
فرم دو تکه در این مجسمه و نحوه جا افتادن حجم ارگانیک بیضیشکل در فرم هندسی با زاویههای تیز، به اثر حالتی پویا، در حال شکوفایی و در عین حال باثبات و مستحکم بخشیده است.