اثر حاضر مملو از رنگهای انفجاری، پُر جسارت و اسرارآمیز است که بوم نقاش را چون کهکشانی لایتناهی به تسخیر خود درآورده است. رنگها ابتدا و پایانی ندارند؛ از جایی آغاز شده یا به اثر سرریز شدهاند، که مکانی جز ذهن نامکشوف و شهودی هنرمند نمیتوان بر آن متصور شد. در عین حال، این رنگهای سیال، آشفته و گریزان، تکیهگاهی مستحکم در اثر دارند که در نتیجه، ترکیببندی پایداری را موجب شدهاند. اطلاق فضای کهکشانی، شاید مناسبتترین صفتی باشد که بتوان به این اثر بخشید. اثری که همچون فضای بیپایان کهکشان و انفجارهای اجرام آسمانی مدام ویران شده و بار دیگر در خود بازسازی میشود. این ساختارشکنی تصویری جلوه بصری اثر را برای بیننده مدام دستخوش تغییر و تحول میکند تا با هر بار دیدن آن، تجربهای متفاوت به دست دهد و موجب لذتی تازه شود. رنگهای بداهه و نامتوازن اثر، اتمسفری آکنده از ابرهای مهیب و غبارهایی عظیم پدید آوردهاند. گویی درست اکنون لحظه رخداد «مهبانگ» یا بیگبنگ (انفجار بزرگ) بر زمینه انتزاعی اثر است. حتی به نظر میرسد این فضای انتزاعی مدرن شباهتی به نقوش سنتی ابر و باد بر کاغذهای کهن ایرانی پیدا کرده است.
اگر چه بیشتر آثار ایران درودی به فضای سوررئالیستی گرایش دارند و اشکال و فرمهای معنادار در این طیف از آثار وی در حال ظهور و ثبوت هستند، اما این اثر به تمامی از بستری انتزاعی برخاسته که ظهور و ثبوت معنایی یا فرمی در آن، شاید تنها در ذهن مخاطب اتفاق بیفتد. بدین سان عرصه دیداری این تابلوی متفاوت ایران درودی، بیشتر از دیگر آثار وی واجد ابهام بوده و برای تفسیرها و تأویلهای گوناگون همچنان باز باقی میماند