در طول پنج دهه اخیر، محمد احصایی پیوسته تلاش کرده تا روایتی معاصر از ترکیب کلمات و حروف را با کاربستی انتزاعی و بافتاری متلاطم و پرانرژی ارايه دهد. به همین جهت و به دلیل رویکرد نقاشانه به استفاده از نوشتار است که او به جایگاهی ویژه در تاریخ هنرنوگرای ایران و آوازهای جهانی دستیافته است.
احصایی برای رسیدن به چنین دستاوردی با گسستن پیوند استوار میان کلمات، اقدام به نوعی شالودهفکنی در ساختار کلمات کرد و چیدمانی درهم از حروف را مبتنی بر نگاهی نقاشانه و در پیوند با حرکتهای رها و بداهه قلم وارد کار خود کرد. اشراف او به ظرافتهای موجود در انواع خطوط نستعلیق، محقق و ثلث که ماحاصل سالها خوشنویسی در قالب کلاسیک بود، در کنار شناختی ویژه از گرافیک و تایپوگرافی، ساحت و هویتی تازه را برایش رقم زد.
تابلوی حاضر، نمونهای ممتاز از تازهترین آثار این هنرمند در عرصه نقاشی با خط و نشاندهنده سبک تکاملیافته اوست که سرآغازش را میتوان در کارهای دهه هفتاد هنرمند سراغ گرفت. نگرش تازه احصایی در این اثر که به مثابه نقاشیهای آبستره اکسپرسیونیستی است، نتیجه مکاشفات هنرمند در بهکارگیری رنگ و وارد کردن اصول نقاشی مدرن در ساختار خطنگارههای عاری از معناست. او در اینجا در پی یافتن معنایی تازه و تثبیت بیانی شخصی، جنبهّهای متفاوت دلالتگری رسانه خط را به واسطه ایجاد ریتم، حرکت و درهمتنیدگی نشانهها در قالب ترکیبهایی پیچیده، غیرمتمرکز و وحدتیافته جستوجو میکند.
این اثر نمونهای استثنایی از تأثیرپذیری هنرمند از مفهومی سنتی همچون زیباییشناسی سیاهمشق ایرانی و تبدیل آن به یک نقاشی مدرن با نمایشی از پویایی ذاتی فرم حروف در قالبی نوین است که پیش از او سابقه نداشته است. احصایی این بار برخلاف گذشته، به دنبال ایجاد عمقنمایی از طریق سایهاندازی در بستر پسزمینههای تیره نیست و اتفاقاً برای نمایاندن پتانسیل موجود در خطاطی، به جای استفاده از خطوط کشیده و راست، از فرمهای انحنادار و دایرهگونه در زمینهای سفید استفاده کرده است. این انتخاب هوشمندانه از چیدمان نقوش و کنتراست رنگی، باعث القای حرکتی دوار و چرخشی مدام در چشم بیننده میشود که ریشههای خود را در آمیزش با آرمانهای عرفان شرقی و ایدههای اشراقی درمییابد.
نقطه تحول کار، استفاده از رنگهای درخشان و متفاوت با ساختار رنگهای اصلی و مکمل است. در اینجا ضرباهنگ چیدمان حروف و بازیهای شکلی اتفاقی نیست و هنرمند همچون یک معمار، با دقتنظر شاکله اصلی کار را با تکیه بر عنصر تکرار که وجهی ذاتی در نقاشیخط ایرانی است، ساماندهی کرده است. محاسبات دقیق او در ساختمان نقوش، فضاهایی خالی (نگاتیو) و خنثی را در کشاکش بافتار فشرده و گرهها ایجاد کرده که خود فرصتی برای واکنش به تجربه بصری تعدیلگرا و ورود رنگهای زرد، قرمز، نارنجی و بنفش در گستره بوم است. این خردگرایی ریاضیوار در کار احصایی، دلبستگی او را به فرآیند شکلگیری ترکیبی منظم در عین سیالیت گزارهها نشان میدهد که نتیجهاش یک نقاشی ناب انتزاعی است.
اثر حاضر یکی از جدیترین آثار محمد احصایی از دوران پختگی هنرمند و نشانی از ورود اندیشههای نو در کار اوست که در طول دو دهه به اوج شکوفایی خود رسیده است. در این تابلو توانایی قلم سحرانگیز و ذهن جستوجوگر نقاش و تسلط کمنظیرش در بهرهگیری از رنگ، ترجمه بصری تازهای از ماهیت عناصر نوشتاری را پیش روی بیننده معنا میکند.