ناصر اویسی، نقاش، چاپگر و سفالگر از پیشگامان جنبش نوسنتگرا و مکتب سقاخانه در ایران است. او در سال 1335 از دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران در رشتهی علوم سیاسی فارغالتحصیل شد. سپس برای پیگیری تحصیلات هنری راهی رُم شد و در زمینهی نقاشی، سفالگری، طلاسازی و چاپ سنگی تعلیم دید و دیپلم هنری دریافت کرد.
او در نخستین نمایش آثارش در کارنمای نقاشان تهران (1335) موفق به دریافت جایزهی این رویداد هنری شد. در سالهای بعدی حیات حرفهای خود نیز نمایشگاههای انفرادی و گروهی مختلفی در ایران داشت و جزو برگزیدگان سومین و چهارمین بیینال تهران در سالهای 1341 و 1343 بود. استخدام در وزارت امور خارجه و حضور شش ساله در رم و مادرید موقعیت مناسبی برای او فراهم آورد تا با محافل هنری بینالمللی ارتباطی مستمر داشته باشد. آثار او در کشورهای مختلف جهان همچون برزیل، امریکا، ایتالیا، فرانسه و ژاپن به نمایش درآمده و در کنار آثار هنرمندان شاخصی همچون پیکاسو، شاگال و دالی روی دیوار گالریها رفته است. او در خلال حضورش در این عرصهها جوایز معتبری همچون جایزه والای نمایشگاه بینالمللی هنر در موناکو (1974) را نیز کسب کرده است. همین مساله ناصر اویسی را به یکی از شناختهشدهترین چهرههای هنر نوگرای ایران در جهان تبدیل کرده است. نام او در دانشنامهی هنر (بنزیت) که در سیزده جلد به زبان فرانسوی انتشار یافته، ذکر شده و صفحهای از کتاب «پاسخی به هنر» که یکی از منابع تدریس تاریخ هنر در مدارس عالی و دانشگاههای آمریکاست به حکاکیهای اویسی برای اشعار خیام اختصاص یافته است.
اویسی در دورهی اول آثار خود به امپرسیونیسم گرایش داشت اما رفتهرفته به ویژگیهای بومی و ملی هنر ایرانی تمایل یافت و در اوایل دههی 1340 سعی کرد تا این ویژگیها را با بیانی اقتباسی از نقاشی غربی درآمیزد. همین گرایش بود که نام او را در ردیف نقاشان مکتب سقاخانه قرار داد. او در جستجوی خود برای رسیدن به بیانی بومی و جهانی از سنت نگارگری، نقوش کاشیها و سفالهای تیموری، سلجوقی و هنر دورهی قاجار تاثیر عمیقی گرفته است. توجه به پیوند دیرینهی خط و تصویر در هنر ایران و وارد کردن عناصر و ریتمهای سنت خوشنویسی در قالب نقاشی مدرن نیز از ویژگیهای بارز آثار اوست. جولیو کارلو آرگان دربارهی نسبت نقاشیهای او با ادبیات مینویسد: «سبک اویسی سرشار از کیفیتی است که آثارش را در آستانهی شعر و در مرز میان نقاشی و خوشنویسی قرار میدهد».
اسبها و زنان موضوعات مورد علاقه و پرتکرار دورههای مختلف هنری اویسی بودهاند. او در راستای سنت نقاشی ایرانی، مواجههای ذهنگرایانه و چکیدهنگارانه با این موضوعات دارد. او در مصاحبهای با جواد مجابی از تمایل خود به ذهنگرایی و انتزاع در سنت هنری ایران و تقابل آن با سنتهای واقعگرای غربی سخن گفته است: «به من میگویند اسب سبز - که کشیدهای - در طبیعت نیست. میگویم باید باشد، چون زیباست».
آثار اویسی در کانون توجه اهالی هنر و ادبیات ایران بوده است و بسیاری در ستایش آثار او سخن گفته و قلم زده زدهاند. نادر نادرپور، اویسی را «صورتگر خوابهای بزرگسالی ورای قصههای کودکی ما» خطاب میکند. احسان یارشاطر از او به عنوان «وارث واقعی عرصهی زیبایی به سبک دورهی طلایی هنر ایران» یاد کرده است و جواد مجابی در ستایش پیوند آثار او با سنت چنین مینویسد: «ناصر اویسی این میراث بشری را خوب دید و دریافت و گوهر نامیرای آن را که بینش عرفان عاشقانهی انسانگرای ایرانی بود از پوستهی زمانی و مکانی آن بیرون کشید».