تهران،
تهران . فرشته ، مریم شرقی ، پلاک ۵۹
30 اردیبهشت20 May - 16 خرداد 14016 June 2022
حیات برهنه
موضوع طراحی و نقاشیهای احمد مرشدلو در این سالهای سترون است. تلاشی برای به نمایش گذاشتن بار یک عمر در یک دم و یا در کوچک ترین ژست آدمها. آگامبن می گوید:«هر انسانی، تا ابد به کوچکترین و روزمره ترین ژستش تسلیم میشود، و آن ژست اکنون بارِ کل یک عمر را به دوش میکشد ... و معنای کل هستی یک آدم را در خود جمع میکند و فشرده میسازد.» این دم و این فشردگی مرهون رسیدن به حیات برهنهی آنهاست، حیاتی از تن که به شکل یکهای توانسته معنای زندگیشان را آشکار کند. بدنهایی وامانده و آرام که گویی تماما مصرف شدهاند، هر کجا این واماندگی، جان و رمق آدمها را تا سر حد امکان گرفته و یا توان جسمی و روحی آنها را تحلیل برده است، به شکلِ عجیبی مرشدلو توانسته به حیات برهنهی آنها نزدیک شود، و به زندگی واقعی آنها(در آثارش) جانی دوباره ببخشد. در نتیجه؛ تلاش برای رسیدن به آشکارگی بواسطهی «حیات برهنه» درونمایهی اصلی کارهای احمد مرشدلو به حساب میآید.
از اینجاست که او بناها با گذشتهی پر نقش و نگارش را نیز در چیزی شبیه اشیای از کار افتاده در پس زمینه جا می گذارد، که دختری جوان با آن سلفی بگیرد، اسبی از کنارش بگذرد و یا گربهای در همجواری شکوهش به مخاطب زل بزند. به همین جهت در طراحی و نقاشی های احمد مرشدلو همه چیز برای آشکار شدن به تعلیق در آمده اند. خواب و حتی مرگ، به همین علت انبوهی آدم با پلکهای فروافتاده را کنار پاهای لشِ آویخته به چوبههای دار، که بی هیچ واکنشی یکجا جمع می کند، و یا همانند چهره های زیادی از آدمها تا لبه قاب پیش آمده اند، با تنی رنجور در آستانهی تسلیم شدن به حیات برهنهی خویش، چهره هایی زنده اما بی جان که بدنشان از هیچ نیرویی فرمان نمیگیرند، با این حال تکلیفشان با ما و حتی با خودشان معلوم است، این سادگی و عریانی تکاندهنده در آثار او مرهون انفعال محض آدمها و چیزهاست. رسیدن به این آشکارگیست که مخاطب را مسئول می کند، مسئول نام شان. آن ها نامهای گم شده شان را از ما طلب میکنند. درست مثل نگاه کردن به عکسِ آدمهای ناشناس، آگامبن می گوید [در این لحظه]؛ « آن شخص و آن چهره نامشان را طلب می کنند؛ طلب میکنند که از یادشان نبریم ... بیانگر اضطراری که به هر عکسی جان میبخشد و به آن واقعیتی چنگ میزند که همواره در حال از دست رفتن و گم شدن است، تا آن را از سر نو ممکن سازد.» این اضطرار همیشه با حیات برهنهی آدمها و چیزها در آثار احمد مرشد خواهد ماند... چون روبروی ما ایستاده اند، ناتوان اما در حیاتی دوباره، به شدت با حیات ِ برهنه...
محمد پرویزی
موضوع طراحی و نقاشیهای احمد مرشدلو در این سالهای سترون است. تلاشی برای به نمایش گذاشتن بار یک عمر در یک دم و یا در کوچک ترین ژست آدمها. آگامبن می گوید:«هر انسانی، تا ابد به کوچکترین و روزمره ترین ژستش تسلیم میشود، و آن ژست اکنون بارِ کل یک عمر را به دوش میکشد ... و معنای کل هستی یک آدم را در خود جمع میکند و فشرده میسازد.» این دم و این فشردگی مرهون رسیدن به حیات برهنهی آنهاست، حیاتی از تن که به شکل یکهای توانسته معنای زندگیشان را آشکار کند. بدنهایی وامانده و آرام که گویی تماما مصرف شدهاند، هر کجا این واماندگی، جان و رمق آدمها را تا سر حد امکان گرفته و یا توان جسمی و روحی آنها را تحلیل برده است، به شکلِ عجیبی مرشدلو توانسته به حیات برهنهی آنها نزدیک شود، و به زندگی واقعی آنها(در آثارش) جانی دوباره ببخشد. در نتیجه؛ تلاش برای رسیدن به آشکارگی بواسطهی «حیات برهنه» درونمایهی اصلی کارهای احمد مرشدلو به حساب میآید.
از اینجاست که او بناها با گذشتهی پر نقش و نگارش را نیز در چیزی شبیه اشیای از کار افتاده در پس زمینه جا می گذارد، که دختری جوان با آن سلفی بگیرد، اسبی از کنارش بگذرد و یا گربهای در همجواری شکوهش به مخاطب زل بزند. به همین جهت در طراحی و نقاشی های احمد مرشدلو همه چیز برای آشکار شدن به تعلیق در آمده اند. خواب و حتی مرگ، به همین علت انبوهی آدم با پلکهای فروافتاده را کنار پاهای لشِ آویخته به چوبههای دار، که بی هیچ واکنشی یکجا جمع می کند، و یا همانند چهره های زیادی از آدمها تا لبه قاب پیش آمده اند، با تنی رنجور در آستانهی تسلیم شدن به حیات برهنهی خویش، چهره هایی زنده اما بی جان که بدنشان از هیچ نیرویی فرمان نمیگیرند، با این حال تکلیفشان با ما و حتی با خودشان معلوم است، این سادگی و عریانی تکاندهنده در آثار او مرهون انفعال محض آدمها و چیزهاست. رسیدن به این آشکارگیست که مخاطب را مسئول می کند، مسئول نام شان. آن ها نامهای گم شده شان را از ما طلب میکنند. درست مثل نگاه کردن به عکسِ آدمهای ناشناس، آگامبن می گوید [در این لحظه]؛ « آن شخص و آن چهره نامشان را طلب می کنند؛ طلب میکنند که از یادشان نبریم ... بیانگر اضطراری که به هر عکسی جان میبخشد و به آن واقعیتی چنگ میزند که همواره در حال از دست رفتن و گم شدن است، تا آن را از سر نو ممکن سازد.» این اضطرار همیشه با حیات برهنهی آدمها و چیزها در آثار احمد مرشد خواهد ماند... چون روبروی ما ایستاده اند، ناتوان اما در حیاتی دوباره، به شدت با حیات ِ برهنه...
محمد پرویزی