تهران،
خیابان کریمخان زند، خیابان شهید عضدی (آبان جنوبی)، خیابان سپند، پلاک ۱/۶۹
9 مهر30 September - 27 مهر 139518 October 2016
در مروری بر آثار حسینعلی ذابحی، آنچه در وهلهی نخست میتوان پی گرفت جذبه و شیفتگی هنرمند به تجارب گوناگون نقاشی مدرن اروپایی است. گرایشهایی از نوع انتزاعگرایانه، سوررئالیستی، و گاه تجارب کوبیستی؛ اما بیش از همه اکسپرسیونیسم فرانسوی. در آثار ذابحی بهگونهای دلپذیر و صمیمی، اضطراب قلمضربههای سوتین، جستوجوی مومنانهی روئو برای یافتن نور در تاریکی، و سیالیت رائول دوفی را باز میتوان یافت، و این روح نقاشی مدرن بسی ژرف و راستین در آثارش نمو کرده و جاری است. شاید همین است که تجربهی نقاشی او را چنین دلنشین و غنی میسازد.
اما آثار ذابحی همانگونه که با ادوار مختلف هنر مدرن همدلی نشان میدهند، به روشنی بازتاب دورههای مختلف زندگیاش و حال و هوای زمانه نیز هستند، آنچنان که تجربهی فردی و خاطرهی جمعی نسل او بوده است. بدینسان میتوان آشکارا دورههایی را در کارش باز شناخت: دورهی پاریس، دورهی انقلاب، دورهی جنگ، و دورهی سیاه. در این روند تاثیرات مسائل اجتماعی و تحولات سیاسی همانقدر بارزند که صور خیال ذهنی، رویاها، و خاطرات کودکی هنرمند.
دلقکها، عروسکهای خیمهشببازی، دیوان و سیرکبازان بازیگران دنیای نقاشیهای ذهنی ذابحیاند. تیپسازیهای شخصیتی او از مردمان عادیِ کوچهو بازار هم به مایهای از اغراق و داستانپردازی آراسته است. شخصیتهایی چون شاه جوان، دلقک پیر، ورشکسته یا شاغلام از عالم واقع الهام میگیرند اما در عالم خیال نقاش پرورده میشوند. او هیچ گاه نقاشی از روی مدل را دوست نداشته و همهی آثارش، حتی طبیعت بیجانها را ذهنی آفریده است.
به خلاف آنچه بارها گفته شده ذابحی را نمیتوان نقاشی نائیو دانست. درک عمیق او از خصلت رنگها و تعادل و برهمکنش آنها در ساختار تصویر، تنوع و پختگی خاکستریهای رنگی و سازماندهی فضا همگی از شناخت وسیع هنری او، آموزش جدیاش، و دمساز بودنش با دورههای مختلف هنر مدرن حکایت دارند. سوژههای او گرچه اغلب روزمره و کوچهبازاریاند، اما پرداخت نقاشانهی وی کاملاً پیچیده و پرطول و تفصیل است. با این حال، ذابحی خود را هنرمندی مقید به سبک و ساختار نمیداند. او قلندری است در عالم نقاشی؛ سالکی که به عالم بکر و صور خیال غریب ذهنیاش دسترسی آسانی دارد، و بی کوششی آنها را بر سطح بوم خود جاری میسازد. نقاشیهای ذابحی زنده و تپندهاند، و با همهی غرابتشان آشنایند. ما را به درون فضای زنده و پرشور خود میکشند تا علاوه بر رنگها و نور و سایهها، بوها را بشنویم و بافتها را لمس کنیم و گوش به آواها، نواها و فریادها بسپاریم.
هلیا دارابی
اما آثار ذابحی همانگونه که با ادوار مختلف هنر مدرن همدلی نشان میدهند، به روشنی بازتاب دورههای مختلف زندگیاش و حال و هوای زمانه نیز هستند، آنچنان که تجربهی فردی و خاطرهی جمعی نسل او بوده است. بدینسان میتوان آشکارا دورههایی را در کارش باز شناخت: دورهی پاریس، دورهی انقلاب، دورهی جنگ، و دورهی سیاه. در این روند تاثیرات مسائل اجتماعی و تحولات سیاسی همانقدر بارزند که صور خیال ذهنی، رویاها، و خاطرات کودکی هنرمند.
دلقکها، عروسکهای خیمهشببازی، دیوان و سیرکبازان بازیگران دنیای نقاشیهای ذهنی ذابحیاند. تیپسازیهای شخصیتی او از مردمان عادیِ کوچهو بازار هم به مایهای از اغراق و داستانپردازی آراسته است. شخصیتهایی چون شاه جوان، دلقک پیر، ورشکسته یا شاغلام از عالم واقع الهام میگیرند اما در عالم خیال نقاش پرورده میشوند. او هیچ گاه نقاشی از روی مدل را دوست نداشته و همهی آثارش، حتی طبیعت بیجانها را ذهنی آفریده است.
به خلاف آنچه بارها گفته شده ذابحی را نمیتوان نقاشی نائیو دانست. درک عمیق او از خصلت رنگها و تعادل و برهمکنش آنها در ساختار تصویر، تنوع و پختگی خاکستریهای رنگی و سازماندهی فضا همگی از شناخت وسیع هنری او، آموزش جدیاش، و دمساز بودنش با دورههای مختلف هنر مدرن حکایت دارند. سوژههای او گرچه اغلب روزمره و کوچهبازاریاند، اما پرداخت نقاشانهی وی کاملاً پیچیده و پرطول و تفصیل است. با این حال، ذابحی خود را هنرمندی مقید به سبک و ساختار نمیداند. او قلندری است در عالم نقاشی؛ سالکی که به عالم بکر و صور خیال غریب ذهنیاش دسترسی آسانی دارد، و بی کوششی آنها را بر سطح بوم خود جاری میسازد. نقاشیهای ذابحی زنده و تپندهاند، و با همهی غرابتشان آشنایند. ما را به درون فضای زنده و پرشور خود میکشند تا علاوه بر رنگها و نور و سایهها، بوها را بشنویم و بافتها را لمس کنیم و گوش به آواها، نواها و فریادها بسپاریم.
هلیا دارابی