جامعه هنری، تحولات اجتماعی: مجموعه گفت‌وگو با اهالی هنر: حسین محسنی

27 فروردین 1402
 حسین محسنی را امروز به عنوان مدیر گالری آرتیبیشن و بیشتر در ارائه‌ی نمایشگاه‌های آنلاین می‌شناسند؛ این در حالیست که او حدود 6 سال از فعالیت 10 ساله‌ی خود در گالری‌داری را به برگزاری نمایشگاه‌های حضوری به موازات آنلاین پرداخته، در نتیجه آنچه که در این سال‌ها بر هنر تجسمی گذشته را به خوبی لمس کرده است. محسنی با تمرکز بر اقتصاد هنر تجسمی سعی بر رشد نگاه تحلیلی و کاربردی در این فضا داشته است. او در حین بحران‌های اخیر به برگزاری نمایش گروهی از آثار اعتراضی هنرمندان پرداخت و از سوی دیگر در فضای مجازی از سمت گالری نیز بر این واکنش متمرکز شد و در نهایت سکوت را برای طولانی مدت انتخاب نکرد. این گالری‌دار اکنون از چرایی سکوت همکاران تا تاثیر منفیِ نبود تعامل و گفتگو میان مسئولان و اهالی هنر صحبت‌هایی می‌کند. او مسیر گالری‌داری در ایران را در مقایسه با جهان به مانند بیابانی خشک با اهالی اندک می‌بیند.

گالری‌ها می‌توانند پیشرو باشند نه پیرو

تعطیلی گالری‌ها و فعالیت نداشتن هنرمندان در بحران اخیر را چطور ارزیابی می‌کنید؟ به نظرتان کدام واکنش تاثیرگذارتر است؟

اتفاقات اخیر و تعطیلی گالری‌ها روندی خود خواسته نبود و کسی فکر نمی‌کرد که به درازا بکشد. لذا مثل خیلی از شرایط دیگری که در زمان‌های مختلف رخ داد و گالری‌های هم به عنوان یک نهاد فرهنگی که احساس می‌کردند صرفا جایی برای خرید و فروش نیستند بلکه نگاهی فرهنگی از سوی جامعه به آن‌ها وجود دارد، در نتیجه همراهی خود را نشان دادند. در ادامه استمرار این قضیه گالری دار را در شرایطی قرار داد که نه راه پس داشتند و نه راه پیش. چراکه گالری‌دار اگر نمایشگاه اعتراضی بگذارد که قطعا از سوی سانسور حکومتی و ارشاد و عده‌ای از مخاطبان در جریان مخاطب مورد هجوم قرار می‌گیرد. ضمن اینکه خود هنرمند‌ها و گالری‌ها نیز تصور کردند هر حرکتی برای آن‌ها تبعات منفی به همراه دارد، در نتیجه محافظه‌کارترین تصمیم از سوی گالری‌داران تعطیلی بود. در واقع شاید آن‌ها فکر نکردند که این مسیر ادامه پیدا کند. شاید اگر افراد از روز اول میدانستند که ماجرا طولانی می‌شود، فکری دیگر می‌کردند. نکته دیگر اینکه برگزاری نمایشگاه‌های اعتراضی و فعالیت‌هایی از جنس واکنش به شرایط چندان جنس فعالیت تجسمی ندارد. جنس نمایشگاه گالری‌ها که در فصل پاییز و زمستان که دوران اوج فعالیت گالری‌ها است، برگزار می‌شود از سال قبل برنامه‌ریزی شده و حال تا نمایشگاه جدیدی را برپا کنند، زمان قابل توجهی را نیاز داشتند، مگر برگزاری نمایشگاه‌هایی از جنس کاریکاتور، در نتیجه گالری‌ها نمی‌دانستند آیا امکان برگزاری نمایشگاه‌های نقاشی و مجسمه را دارند یا نه.
ناخوداگاه سکوت از هر جهت شرایط بهتری برایشان داشت. از سوی دیگر بعد از سکوت باید حرفی بیان می‌کردند تا از سکوت خارج شوند اما دوباره همان حرف هم مسئولیت و تبعاتی را به همراه می‌داشت در نتیجه باید همچنان صبر می‌کردند تا ببینند چه رخ می‌دهد.

به نظرتان کدام رویکرد منطقی‌تر است؟

دو نکته وجود دارد. حال عمومی و بالتبع حال گالری‌داران و هنرمندان خوب نبود تا بتوانند یکسری واکنش منطقی را داشته باشند. دوم از نظر اقتصادی و تبلیغی شرایطی رخ داد که حتی اگر گالری‌دار تصمیم داشت که تبلیغی انجام دهد، نتیجه‌ی مثبتی دریافت نمی‌کرد و هزینه‌های بیشتری برای‌ گالری‌دار و هنرمند دربر داشت. بله اگر گالری‌دار نمایشگاه اعتراضی بگذارد قطعا اتفاق جذاب‌تری رخ می‌داد اما گویی همه منتظر بودند جریان دیگری رخ دهد. آن‌ها وقتی دیدند که بحران یک ماه طول کشید باید همان زمان گام بعدی را برمی‌داشتند اما گویی منتظر بودند که مخاطب به آن‌ها راه را نشان دهد و یا یک واقعه‌ی مثبت زودتر رخ دهد، در حالیکه گالری‌داران باید راه و گام بعدی را نشان دهند. گالری‌داری باید پیشرو باشد نه پیرو. ما در هنرهای دیگر که البته با هنر تجسمی تفاوت‌های آشکاری دارد شاهد حرکت‌هایی از سوی هنرمندان بودیم و تاثیرش را بر مخاطبین دیدیم. ویدئوها، موسیقی و البته پوسترها به عنوان بخشی از هنر تجسمی، همگی تاثیرگذار بودند.

به نظرتان نهادهای دولتی تا چه حد به گفت و گو در این شرایط بحرانی پرداختند؟

باب گفتگو خیلی وقت پیش بسته شده بود؛ وقتی چند ماه قبل معاونت وزارت هنری ارشاد خود را بیشتر نماینده دولت می‌داند تا اهالی هنرمندان، یا وقتی در جلسات همفکری به جای اینکه از هنرمندان و بازیگران اصلی بازار هنرمندان استفاده شود، بیشتر از افرادی مشخص و همیشگی دعوت می‌شود و عده‌ای را ناخودی می‌بینیم و کنار می‌زنیم، باب گفتگو از میان برداشته می‌شود. موزه‌ی هنرهای معاصر، فرهنگستان هنر، فرهنگسراها و.... چه کاری در این مدت انجام دادند؟ عده‌ای که بخش خصوصی هستند و تمایل دارند کاری را انجام دهند، شرایطشان سخت‌تر شده است. جشنواره‌ی تجسمی فجر را اگر در نظر بگیرید به هیچ تأثیر مثبتی در بازار هنر نمی‌رسیم. اصناف مختلف هنری چه جایگاهی در ادبیات دولتی ما دارند؟ اصناف معمولا به جای اینکه کشوری باشند هر روز کوچک‌تر می‌شوند و به استان و شهر ختم می‌شوند. گالری‌داران و هنرمندان در شرایط تعاملی‌تر به راحتی می‌توانند شرایط بهتری را برای بازار هنر رقم بزنند و رشد فرهنگی ایجاد کنند.

گفتگو و تعامل در بین خودگالری‌داران و هنرمندان را چطور می‌بینید؟

این فضا وجود دارد چرا که بسیاری از هنرمندان با گالری‌داران قرارداد دارند و شراکتی دارند اما در این گفنگوها زمانی به تأثیر مثبت می‌رسی که آینده‌ای را متصور باشی، اما در این شرایط هیچ تصویری از آینده‌ی روشن نبود. ما در حال حاضر درون جریانی هستیم که گفتگوها کمی به تخلیه‌ی خشم منجر شده است و این شرایط در فضای مجازی بیشتر دیده می‌شود. در بسیاری مواقع وقتی با هنرمند و یا گالریدار صحبت می‌کنیم به وضوح می‌بینیم که حرف‌ها در فضای مجازی با نظر شخصی و واقعی افراد متفاوت است چرا که از این هجوم‌ها هراس دارند.

وظیفه‌ی هنرمند و گالری‌دار نسبت به یکدیگر چیست؟

گالری‌دار و هنرمند فضاهایی مشترک با هم دارند، اما در واقعیت بسترهای جدی مارکت ما ساخته نشده است؛ در نتیجه گالری‌دار نمی‌تواند از بنیان‌های جدی و اصلی مالی برخوردار باشد که به درستی از هنرمندان حمایت کند. بعضی گالری‌ها که ریشه‌دارتر هستند و بازار تثبیت‌شده‌تری دارند، انتظار همکاری و همراهی بیشتری از آن‌ها وجود دارد، اما بیشتر گالری‌های ما چنین شرایطی ندارند و بر خلاف میل باطنی‌شان و با وجود بحران‌هایی مانند شرایط اخیر نمی‌توانند در عین حفظ گالری و هزینه‌های جاری مانند حقوق کارکنان و ..... هنرمند را نیز حمایت کنند. هنرمند هم فروشی داشته و حالا آن را از دست داده است. ما بهار و تابستان بدی داشتیم و بیشترین فروش ما معمولاً در پاییز و زمستان است. عمده‌ی گالری‌ها بیشتر هزینه‌هایشان را در بهار و تابستان می‌گذارند که در نیمه‌ی دوم برداشت کنند و حالا بحران اخیر دقیقا در فصل بازدهی گالری‌ها رخ داده است. شاید حضور صندوق‌های مختلف و راه‌های حمایتی از هنرمندان بتواند در چنین مواقعی اثربخش باشد.

چه قشری مخاطب گالری‌ها هستند و بعد از فراز و نشیب اخیر چه تحولی را در خصوص مخاطبان گالری‌ها متصور هستید؟

شرایط فعلی فقط بحث سیاسی و اجتماعی نیست. ما در بحران‌های اقتصادی هم هستیم و افراد آنچه را در زمینه‌ی ماشین، ملک و ... سرمایه‌گذاری می‌کردند، اکنون در حوزه‌های دیگری سرمایه‌گذاری می‌کنند و شاید خرید آثار هنری جذاب باشد. مخاطبین برای اینکه تغذیه شوند به فرهنگ و هنر رجوع می‌کنند اما بیشتر به آثاری مراجعه می‌کنند که از جنس فهم عمومی گستره‌ی بیشتری را پوشش دهد و چندان به دنبال آثار مفهومی نیستند. چون این سرمایه‌گذاری نقدشوندگی بالایی ندارد ممکن است کمتر حاضر به تزریق پول به این بازار باشند. بحث دیگر به گالری‌گردی مربوط می‌شود. شرایط اخیر گالری‌گردی را نیز به رکود دچار کرده است. با این حال با توجه به اینکه حال جامعه انقدر خوب نیست احتمال رشد گالری‌گردی وجود دارد حتی اگر فروش پایین باشد اما علاقه‌مندان بیشتر می‌شوند. یکسری مخاطبان ما افراد متمولی هستند که حضور در گالری را برای ویژه‌تر دیده‌شدن می‌دیدند اما یکسری جوان هستند که به فضای روشنفکرانه‌تری نیاز دارند و گالری می‌تواند به عنوان پاتوقی برای آن‌ها باشد. ما افزایش آموزشگاه هنری و دانشجو را داشتیم و با اینکه رسانه‌های داخلی عمومی چندان به هنر نپرداختند اما چون در دنیا بحث هنر برجسته شده افرادی به عنوان مخاطب عمومی به این فضا جذب شده‌اند و خلاء جوانان از جهت گردشگری را تا حدی پاسخ داده است. اگر به دهه‌ی 70 و 80 برگردیم ما فرهنگسرا را به عنوان مکان فرهنگی داشتیم، اما امروز فرهنگسراها تقریباً خالی از مخاطب هستند و گالری‌ها به عنوان بخش خصوصی و اماکن مختلف مثل تئاتر و سینما توانستند همان مخاطبان را جذب کنند.

گالری‌داری داخل ایران را در چه نسبتی با دنیا می‌بینید؟

گالری به معنای واقعی در ایران بسیار کم است، چون بیشتر گالری‌ها به عنوان واسطه فعالیت دارند و کمتر بر کشف و  پرورش هنرمندان و کیوریت نمایشگاه و یا مشخص‌کردن نوع فعالیت‌ و رده‌ی گالری‌شان تمرکز  می‌کنند؛ یا کمتر به عنوان یک گالری در رویدادهای هنری جهان حضور پیدا می‌کنند. بیشتر گالری‌ها نقش بنگاه فروش آثار هنری را بازی می‌کنند. در طول سال چند نمایشگاه برگزار می‌شود که مخاطب شگفت‌زده شود؟ چند گالری نمایشگاهی در امتداد رفتار هنری یک هنرمند برگزار می‌کنند؟ در کشورهای مختلف بسترسازی فرهنگی خرید و فروش آثار هنری و نمایشی را در جای دیگری انجام می‌دهند و گالری بر بستری که ساخته شده، بنا می‌شود، اما گالری‌دار در کشور ما همه‌ی آن فعالیت‌ها را انجام می‌دهد. گالری‌دار باید هنرمندان را پیدا کند و با آن‌ها قرارداد ببندد و به سرمایه‌‌ی بسیار زیادی احتیاج دارد. حجم این هزینه در قدرت تجارتی به این کوچکی نمی‌گنجد. این بیزینس کوچک باید در ابتدا توسط دولت و رسانه‌ها پتانسیل کافی را پیدا کند، اما الان گویی ما در بیابانی هستیم و هر یک دکه‌ای داریم و بعضی دکه‌ها فعالیت بهتری انجام می‌دهند. اگر به قبل از انقلاب برگردیم؛ می‌بینیم که گالری‌ها در حال تبلیغ فعالیت خود هستند و هنرمندان در بینال‌ها حضور دارند و دوره‌های مختلف رزیدنسی را پشت سر می‌گذرانند و نهادهای بزرگ کشور به خرید آثار هنری ترغیب می‌شوند، ولی اکنون ما شاهد این میزان پویایی نیستیم. عملا بعد از دهه 50ما به دهه 80 می‌رسیم و شاهد اندکی پویایی هستیم و بعد به دهه 90 می‌رسیم که با آمدن حراج تهران، گالری‌ها افزایش پیدا می‌کنند. افرادی که وارد این حرفه می‌شوند صرفاً شناخت جدی نسبت به این حوزه ندارند و حباب‌هایی شکل می‌گیرد که بعد از یک سال فعالیت دیگر از این فعالیت دل‌زده می‌شوند و بیرون می‌روند.

ارتباط ما با بیرون از ایران تا چه حد اثرگذاری دارد؟

هنرمندان و گالری‌ها در صورت ارتباط با بیرون از ایران امکان رشد بیشتری دارند و نگاه جهانی‌تری پیدا می‌کنند. به غیر از چند جنبش محدود در پیش از انقلاب مانند سقاخانه و امثالهم، جریان‌های تاثیرگذار دیگری در عرصه‌ی هنر جهانی نداشتیم. متأسفانه ما حتی نقاشی‌خط و موارد مشابه را نیز از دست داده‌ایم و نتوانستیم گزینه‌های جدی را در عرصه‌ی هنر بین‌الملل جایگزین کنیم. کار در فضای بین‌الملل می‌تواند سنگ‌بنای محکمی برای بازار هنرمان ایجاد کند و منجربه اثرگذاری هنرمندانمان شود.

ما دو بحران جدی را در سال‌های اخیر پشت سر گذاشتیم، اول بحران کرونا و سپس شرایط بحرانی سیاسی و اجتماعی اخیر. به نظرتان کدام‌یک ضربه‌ی سخت‌تری به بازار هنر وارد کرد؟

هر کدام سختی خاص خود را داشت، اما شرایط اخیر سخت‌تر بود. گالری‌ها پیش از شرایط کرونا بستر فعالیت مجازی جدی را نداشتند و بعضی خود را تطبیق دادند و بعضی هم که نتوانستند تا حدی ضربه دیدند، اما بعد از مدتی در پی هماهنگی با شرایط برآمدند. بحران اخیر با روح و روان جامعه‌ی هنری در تماس بود و جامعه از گالری‌ها و هنرمندان واکنشی را انتظار داشتند که این واکنش‌ها به تأمل نیاز داشت. در بحث کرونا صرفاً نمایش و فروش مطرح بود، اما در بحران اخیر هنرمندان و فعالان هنری حتی امکان صحبت هم نداشتند. شرایط اخیر در پی سختی گذشته آمده در نتیجه این توالی منجر به سختی و ضعف بیشتر ما شده است. علاوه بر این بحران‌ها، بازار هنر مستهلک شد. ما با کاهش نرخ بازدید از گالری‌ها در دوران کرونا مواجه شدیم اما اکنون از جهت بحث اقتصادی نیز ضعیف شدیم.

بسیاری از منتقدان و هنرمندان معتقدند که گالری‌ها درصد کافی از فروش به هنرمند اختصاص نمی‌دهند. نظر شما چیست؟

ببینید درصدی که گالری‌دار به عنوان سهم خود دریافت می‌کند، سود کامل نیست، بلکه به هزینه‌های مختلفی ختم می‌شود. مثلاً فروش یک اثر 10 میلیونی به نظر 4 میلیون سود دارد اما هزینه‌های سرباری که برای نمایشگاه دارد قطعاً سرریز می‌کند. اگر بازار ما تثبیت‌شده بود، گالری‌دار می‌توانست درصد کمتری بگیرد و قطعا سود بیشتری هم به دست می‌آورد. مثالی درباره‌ی بازاری که ربطی به هنر ندارد را بیان می‌کنم. شما اگر بخواهی گوشی موبایل سامسونگ را بگیری به دلیل اینکه برندی شناخته شده است قطعاً هزینه‌ی تبلیغ و موارد دیگری ندارد و این مسئله درباره‌ی هنرمندان پیشکسوت و هنرمندان جوان‌تر نیز مطرح است یعنی هنرمندان شناخته شده قطعاً هزینه‌ی تبلیغ نیاز ندارند و بازار تثبیت‌شده‌تری هم دارد و احتمال فروش بالاتری نیز در پی دارد. به نکته‌ی دیگری نیز اشاره می‌کنم، تکلیف ما با خودمان و موقعیت‌های مختلف روشن نیست. اگر ما خود را بنگاه اقتصادی می‌بینیم نباید در پی فعالیت تاثیرگذار اجتماعی باشیم، اما اگر معتقدیم که اثر هنری را با بار فرهنگی و معنایی والا می‌فروشیم، باید ببینیم که چه جایگاهی داریم و مخاطب یا هنرمند چقدر انتظار دارد که گالری‌دار بابت همراهی‌اش با مردم هزینه دهد. اگر وضعیت مساعد بود، چقدر از هنرمند و گالری‌دار حمایت می‌شد؟ اگر هنرمند انتظار دارد گالری بسته بماند در صورت فعال‌بودن گالری حاضر به تخصیص درآمدش به خرید آثار گالری بوده است؟ نکته دیگر این است که ما در جریانی زندگی می‌کنیم که در معرض سانسور و تعطیلی هستیم و حال اگر خودمان هم از این بسته‌ماندن حمایت کنیم یعنی خودمان هم دست به سانسور خود زده‌ایم. اگر یک هنرمند ایرانی در خارج از ایران نمایشگاه بگذارد کار بدی نکرده اما اگر داخل کشور این کار را انجام دهد کار بدی انجام داده است؟ به طور مثال درباره فوتبالیست‌ها هم همین نگاه بوده و متوجه درآمدی که او برای کشور ایجاد کرده نمی‌شویم و لذت و افتخاری را که از کار او بردیم به یاد نمی‌آوریم و فکر می‌کنیم فقط ما آن‌ها را حمایت کردیم. در کل شرایط و نگاه مشخصی درباره‌ی یکسری از این مسایل نداریم.

مقالات مرتبط

جامعه هنری، تحولات اجتماعی: مجموعه گفت‌وگو با اهالی هنر: سحر خان‌بلوکی
سحر خانبلوکی در ایران به مجموعه‌داری می‌پرداخت و بعد از مهاجرت به کانادا گالری سحر بلوکی را راه‌اندازی کرد. او اکنون یکی از گالری‌داران مطرح در سطح بین‌المللی است که در پیشرفت بسیاری از هنرمندان در جامعه جهانی هنر تاثیر به سزایی داشته است. سحر خانبلوکی از رشد هنر و گالری‌داری ایران و تاثیر فرهنگ غنی ایرانی بر این مسیر می‌گوید و در عین حال بحران‌های اقتصادی را مانعی بر رشد اقتصاد هنر...
17 فروردین 1402

جامعه هنری، تحولات اجتماعی: مجموعه گفت‌وگو با اهالی هنر: سجاد باغبان
 سجاد باغبان پژوهشگر و مدیر هنری در مراکز فرهنگی و هنری متعددی بوده و از همین رو پژوهش‌های بسیاری در هنر تجسمی در طول تاریخ انجام داده است. او بعد از تحصیل دکترای هنر، به فعالیت در مراکز هنری مانند گالری «ساربان» پرداخته و همچنین کتاب‌هایی در این حوزه از جمله «آشنایی با فلسفه‌ی هنر و زیبایی‌شناسی» و«بازنمایی فضای شهری در هنر و ادبیات» منتشر کرده است. باغبان بحران‌های هنر تجسمی...
30 فروردین 1402

جامعه هنری، تحولات اجتماعی: مجموعه گفت‌وگو با اهالی هنر: شروین طاهری
شروین طاهری را می‌توان به عنوان منتقد و محققی با نگاهی تند و البته کاملاً انتقادی نسبت به هنر تجسمی برشمرد. او نسبت به فعالان عرصه‌ی تجسمی و به طور مشخص گالری‌داران و چرخه‌ اقتصاد هنر رویکردی پرسشگرانه دارد. طاهری با توجه به اینکه بازار هنر را از میدان هنر جدا می‌داند، وضعیت بحرانی اخیر را فرصتی مناسب برای بازاندیشی گالری‌ها می‌بیند. او معتقد است که گالری‌ها در این شرایط می‌توانند ب...
6 اردیبهشت 1402
درج دیدگاه

* نشان دهنده فیلد الزامی