ابولحسن صدیقی، نقاش، مدرس و پدر مجسمهسازی نوین و حرفهای ایران است. او از شاگردان کمالالملک و پروردگان مدرسهی صنایع مستظرفه بود. صدیقی از خانوادهای مرفه بود و تبار مادرش به شازدههای قاجاری میرسید. همزمان با تحصیلات ابتدایی در مدرسهی آلیانس به نقاشی علاقهمند شد و بهصورت خودآموز نقاشی را پی گرفت. تحصیل در این مدرسه را نیمهکاره رها کرد و همراه دوستش محمدعلی حیدریان به کلاسهای صنایع مستظرفه رفت و پس از سهسال هنرآموزی دیپلم درجهی یک هنری دریافت کرد. در این بین بهصورت خودآموز مجسمهسازی را آغاز کرد و با کمک کتابی دربارهی اصول مجسمهسازی که کمالالملک در اختیار او قرار داده بود در این مسیر پیش رفت. پس از به پایان بردن دورهی تحصیلی صنایع مستظرفه، در سال 1307 راهی فرانسه شد و چهار سال در بوزآر پاریس زیر نظر استادش آلبانژ آموزش مجسمهسازی و حجاری دید. او در این مدت در کنار مجسمهسازی، به نقاشی رنگروغن و آبرنگ نیز مشغولیت داشت. پس از پایان تحصیلات اینبار در کسوت مدرس به صنایع مستظرفه بازگشت و عهدهدار مدیریت این مدرسه شد. با تأسیس دانشکدهی هنرهای زیبا، در این دانشگاه به تدریس مجسمهسازی پرداخت. سال 1329 به عضویت انجمن ملی آثار هنری درآمد و ذیل برنامههای آن مجسمههایی از مشاهیر ایران ساخت. پیکرههایی از سعدی، حافظ فردوسی و بوعلیسینا حاصل این دورهی کاری اوست. مجسمهی فردوسی در میدان فردوسی تهران، مجسمهی یعقوب لیث سوار بر اسب در میدان مرکزی شهر زابل و تندیس امیرکبیر در مقابل خانهی او در پارک ملت کنونی از جمله آثار او در زمینهی مشاهیر هستند.
« صدیقی برخلاف بسیاری از شاگردان کمالالملک، کوشش قابلملاحظهای را در جهت ارتقای کیفی کارش نشان داد. در زمینهی نقاشی، خیلی زود به رنگپردازی روشنتاب و قلمزنی آزاد روی آورد. در عرصهی پیکرهسازی نیز آگاهانه اصول نئوکلاسیسیم را جایگزین طبیعتپردازی صرف کرد؛ و در تجسم شخصیتها به نتایجی تازه دست یافت. تعمیق زبان تجسمی و تسلط او بر کارماده را با مقایسهی مجسمهی گچی سیاه نیزن (1305) و یادمان مفرغی نادرشاه (1335) به روشنی میتوان تشخیص داد. او در نقش مدرس نیز نقشی موثر در تربیت پیکرهسازان ایرانی ایفا کرد. علیاکبر صنعتی از نخستین شاگردان او بود.»
اولین حضور آثار صدیقی در حراجها به خرداد 1393 (می 2014) به خانهحراج بونامز بازمیگردد.