تهران،
خیابان ایرانشهر ، کوی برفروشان، پلاک ۱۶
23 آبان14 November - 21 آذر 139312 December 2014
اگر هنر نتواند امیر نو و عتیق را توأمان در خود بیابد بی شک خود را از هدیهی پیام آوران الهام محروم کرده است. چرا که آنها دختران خاطرهاند. و خاطره بی آن که پیوندی بین حال و گذشته برقرار کرده باشد محال است.
و پرشمار نیستند آنها که هدایایی چنین را از خود دریغ نکرده باشند. و کم شمارند آنها که می دانند تاریخ بسی افزون بر امری تقویمی است و از آن بر می گذرد و چنان به فرهنگ شکل می بخشد که سرانجام به اهرمی کارآمد و ابزاری ضروری مبدل می شود و در ساخت زیست جهان انسان معناساز جهان مند.
و گمان من این است که دست کم در سپهر فرهنگی ما که از قرار، آنچه در آن تداول دارد توصیه و دعوت به نسیان است شمار آنها که نصیبی از هدایا دارند باید به اقل میزان میل کند.
و شاید آیدین آغداشلو یکی از تکروترین و در عین حال پرنفوذترین آن اقلیت باشد. که دست کم و به گواه کارنامهاش هیچ سر آن نداشته تا تن به الگوی اکثریت و قاعده ی فرهنگ فرودست و نسیان زده بسپارد.
گوستاو فلوبر زمانی گفت «مادام بواری خود من است». شاید سخن فلوبر را بتوان به این معنا گسترش و تعمیم داد که کردار هنرمند اغلب بازتاب و ترسیم سیمایی از خویشتن است؛ همان طور که آغداشلو هم عنوان نقاشي در قدیمی و پر از خط و جراحتی را گذاشته است تکچهرهی نقاش در چهل و هشت سالگی. خویشتن به نمایش در آمده در کار آغداشلو اما همواره خویشتنی تاریخی است و انسان را در گستره و چشم اندازی معنادار توضیح می دهد.
افزون بر این می توان گفت و دانست که آن فهم تاریخی در کار آغداشلو بهره مند از ريتوریک خطابگر و طعنهزن و تند زبانی است که بیانی چالاک و منضبط را به کار می برد و هم از این رهگذر است که می توانم ادعا کنم دستکارهای او در نظر من فصیح ترین لهجه ی تجسمی در هنر امروز ایران است؛ فصاحتی که شاید آن را از سخن سرای محبوب اش سعدی آموخته باشد. دفورماسیون موگد و به کارگیری مصرانه از عنصر تکرار در فرم های دکوراتیو، وجوهی آهنگین را پدید آورده اند و منجر به ساخت بیانی مسجع شده اند؛ سجعی که در ادامه و به ناگزیر نوعی رهیافت فن شناختي ويژه را هم طلب می کند.
و اهل فن بی شک می دانند که یک چم قلم مو چطور می تواند برق هوش را برملا کند و این اشاره را تنها برای آنها مینویسم تا یک نوبت دیگر یادآور شده باشم که نژادگی ذائقه و پسند پرورده شرط این حرفه است. و چندان سخت نخواهد بود برای ما اعتراف به این که او نه تنها شرط لازم، که شرط کافی را هم برآورده است.
هنر در بسیاری از فرازهای خود نمایشی از پیکار اروس علیه تاناتوس بوده است. نمایشی از نبردی همیشگی و نابرابر. پارہی غالب آثار آغداشلو هم از همین مضمون می گوید و آن را به نمایش می گذارد. این وجه تماتیک در آثار متأخر او اما صورتی معمایی تر به خود می گیرد و وجوهی پارودیک را با جنبه هایی زیباشناختی در می آمیزد.
آنچه به نمایش درمی آید همان است که آن را با عنوان زیبایی تراژیک می شناسیم. زیبایی گریزپا و محکوم به تناهی و مرگ. همان که تاریخ قصه های فراوانی را از آن روایت کرده است.
زیبایی ایستاده بر کرانهی تاریخ. همان که دختران خاطره الهام بخش و پیام آورش بوده اند.
بابک روشنی نژاد شهریور ۱۳۹۳