فریده لاشایی، نقاش، ویدئو آرتیست و نویسندهی ایرانی است که با پردههای تغزلیاش از طبیعت شناخته میشود. او در ده سالگی نزد جعفر پتگر تعلیم نقاشی دید. پس از فراغت از مدرسهی مترجمی در مونیخ راهی اتریش شد و تحصیلاتش را در آکادمی هنرهای تزئینی وین ادامه داد. ماحصل این دوره و تجربههای کاری او در زمینهی طراحی کریستال در نمایشگاهی در شهر میلان به نمایش درآمد (1346).
فریده لاشایی در سال 1351 به ایران بازگشت و یکسال پس از آن برای نخستینبار نقاشیهایش را در گالری سیحون به نمایش گذاشت. از آن پس نیز کارنماهای متعددی در ایران، آلمان، آمریکا و کشورهای دیگر داشت. او فعالیت خود را در زمینهی ترجمه نیز ادامه داد و آثاری همچون زن نیک سچوآن از برتولت برشت و گلهای هیروشما از ادیتا موریس را به فارسی بازگرداند. همچنین در قالب یک رمان-اتوبیوگرافی به نام شال بامو به شرح زندگی خود پرداخت. لاشایی همراه با هنرمندان شاخصی همچون گیزلا وارگا سینایی و فرح اصولی «گروه دنا» را بنیان نهاد. گروهی متشکل از زنان هنرمند ایرانی که با هدف ارائهی مستقل آثارشان در سال 1380 تأسیس شد و طی فعالیت شش سالهاش آثار بسیاری از زنان هنرمند ایرانی را در داخل کشور و عرصههای بینالمللی به نمایش درآورد.
طبیعت عنصر غالب نقاشیهای فریده لاشایی است. او در نقاشیهایش با بهرهگیری از خطوطی آزاد، منحنیهای ریتمدار و لکههای رنگی گسترده بیانی تغزلی از طبیعت را به دست میدهد. او در گفتوگویی با احمدرضا دالوند از حضور همیشگی طبیعت در آثارش میگوید: «طبیعت برایم کشش فوقالعادهای داشته و دارد، نه بهصورت یک مقولهی بیرابطه با من و خارج از وجود من، بلکه طبیعتی که در رابطه با کشمکشهای درونی انسان مطرح میشود و به درگیریهای روحی و سوالات - شاید بتوان گفت مربوط به هستیشناسی - او پاسخ میدهد».
ریشههای این نوع از نگرش و مواجههی با طبیعت را میتوان در سنت منظرهنگاری شرق دور جستوجو کرد. با این حال لاشایی این نگاه شرقی را در قالب بیانی نو و آمیخته با حساسیتی اجتماعی به کار میبندد. او صرفا به مکاشفه در روح طبیعت و ثبت چکیدهی آن نمیپردازد بلکه مواضع و احساسات اجتماعی خود را به صورتی نمادین در این مکاشفات طبیعی دخیل میکند که به خلق تصاویری تلخ و تاریک از طبیعت میانجامد. این دغدغههای اجتماعی و سیاسی لاشایی که در برخی از نقاشیها، پویانماییها و چیدمانهای او نمود بیشتر دارد، حاصل تنفس در هوای محافل هنری مونیخ بوده است. مجابی دربارهی وجه انسانی طبیعت در آثار فریده لاشایی مینویسد: «طبیعت برای او فقط درخت و گل و کوه نیست، هستی پیرامون است که با حضور انسان و در برخورد با آن تعبیر میشود».