سیر تحول نقاشیهای مهرداد محبعلی، حرکت از سمبولیسم به واقعگرایی است؛ اما جنس این واقعیت، جدای از سبک و تکنیک کار است و بیش از آنکه به دنبال پرداخت رئالیستی ابژههای تصویری باشد، برآمده از تجربه زیسته هنرمند است که بر تجربه دیداری غلبه میکند و فضای تصویری را گاهی با نمودهای سمبولیستی و زمانی با کنشهای اکسپرسیونیستی همراه میکند.
در چنین بستری آنچه توسط هنرمند مطالبه میشود، رئالیسم وجود انسانی است که در گفتمان همیشگی او به مفهوم هویت، گره میخورد و در نگرشی انتقادی، نقش وجودی شخصیتهای تاریخی، سیاسی، هنری و دیگر انسانها را در شکلگیری و برساخت آن به چالش میکشد. این کنش انتقادی اصولاً و در غالب نقاشیهای محبعلی در جوامع مردانه و میانسال مطرح و سنجیده میشود و این دو ویژگی، دلیل دیگری بر تجربه زیسته هنرمند است که خود به عنوان یک مرد، از سرگذرانده و با آن درگیر بوده و هست.
در اثر پیشرو همین مجمع مردانه دیده میشود. در فضایی خاکستر، انسانهای مختلفی فارغ از چهرهپردازی و ارجاع تاریخی ترسیم شدهاند. به واسطه نوع پوشش و آرایش چهره، این مجلس در روزگاری نه چندان دور در خاورمیانه اتفاق افتاده است و دستان خواهنده در سمت راست تصویر بر مطالبهگری و قدرت افراد حاضر صحه میگذارد. با این حال، در جمعیت پرتکاپوی مردان، حسی از رخوت مشاهده میشود. برخی چشمان خود را بستهاند، بعضی سر در گریبان فرو برده، دست بر چشم و دهان نهاده و از جمع فارغ گشتهاند. گفتوگویی زمزمهوار در این میانه در حال انجام است؛ گویی رازی رد و بدل میشود و تحیّر را برای بعضی به همراه میآورد. عدم پرداخت به جزییات بهخصوص در چهرههای انسانی به واسطه بهرهگیری از ضربهقلمها و کاربست تونالیتههای خاکستری بر بیانگری و فشار روانی حاکم بر فضا میافزاید. در این میان حقیقتی گمشده و هویتی فراموششده شکل میگیرد که با تردید و دودلی همراه است و بیثباتی این روزها را بازتاب میدهد. بدین طریق پارلمان، به صحنهای تبدیل میشود که در میانه اتوپیای ذهنی و عالم واقعیت قرار دارد و در تجسم تصویری خود، امکان معناسازی شخصی را برای مخاطب وابسته و بومی به چنین زمانهای فراهم میکند.