پیر بوردیو، خصوصیسازی فرهنگی و استیلای هنرمندان
پرستو جعفری
این مقاله با تأکید بر نوعی رویکرد روششناختی، به موضوع هنر مدرن و تأثیر آن بر تضعیف «پاتروناژ» و حمایت نهادهای رسمی از هنر میپردازد. همچنین نویسنده در این مقاله تلاش کرده است تا با توجه به این ویژگی هنر مدرن، ابزاری برای شناخت بهتر جریان مدرنیسم هنری در کشورهای غیرغربی ارائه دهد. تأکید نویسنده بر رویکرد روششناختی به دلیل وجود نوعی ابهام عمومی دربارهی چیستی «هنر مدرن غیرغربی» یا چگونگی تعریف آن مطرح شده است؛ چنانکه نظریههای بسیاری امکان هنر مدرن غیرغربی را مردود میدانند یا ارائهی تعریف دقیقی برای آن را بر پایهی نظریههای غربی غیرممکن تلقی میکنند ولی برخی پژوهشگران بازنگری انتقادی در رویکردهای دوگانهی غربی و غیرغربی را ضروری دانستهاند و جایگزین مناسبی را برای این رویکردها جستوجو میکنند. در نظر آنان، راهکار اصلی بازبینی مفاهیم دقیق و پذیرفتهشدهی مدرنیته و مدرنیسم و توجه به شیوههای نهادسازی هنر مدرن است که باید براساس زمینههای تاریخی، روششناختی و نقش طبقهی متوسط در جوامع غیرغربی دنبال شود. در این بازنگری آنچه اهمیت دارد، عملکرد ویژهی هنرمندان نوگرا و تلاش آنان برای کسب استقلال و مشروعیت برای خود در میدان هنر است.
نویسنده در این مقاله با مرور نظرات پیر بوردیو دربارهی شکلگیری هنر مدرن، سعی میکند تشکیل نهادهای مستقل غیررسمی، مانند حلقههای کوچک ادبی و انتقادی، سالنها، گروههای هنرمندان و نویسندگان، مجلههای هنری، ناشران، گالریها، انجمنها و ... را در زمینهی اقتصاد هنر مدرن در ارتباط مستقیم با تعریف نقش جدیدی برای هنرمند مدرن بررسی کند؛ هنرمند مدرنی که بوردیو به آن «هنرمندِ روشنفکر» میگوید و کسب خودمختاری و موضع برتر این هنرمند در میدان هنر، که به استقلال هنرمند از قدرتهای سیاسی-اقتصادی خارج از آن وابسته است، «انقلاب نمادین» مینامد.
رونق نقاشی با حمایت اهل هنر در ایران معاصر
مسعود کوهستانینژاد
همچون دیگر هنرمندان، نقاشان نیز، کموبیش، برای فعالیت و آفرینشهای خود در جوامع مختلف بشری به حمایتهای مهم و ساختاری نیاز دارند و هر اندازه چنین حمایتهایی در سطح گستردهتری انجام شود، زمینههای رشد و گسترش هنر نقاشی بیشتر فراهم میشود و برعکس، نبودن این حمایتها یا کاستی در ارائهی آنها به افول فعالیت هنرمندان منجر خواهد شد. به همین ترتیب، برگزاری نمایشگاه نقاشی نیز نقشی اساسی در معرفی هنرمند نقاش به جامعه و جذب این حمایتها ایفا میکند. این موضوع بهویژه در فضای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خاص دو قرن اخیر ایران، معنا و ضرورتی ویژه پیدا کرده است. به همین دلیل، این مقاله، در دو بخش، حمایتهای انجامشده از هنر نقاشی مدرن و همچنین برگزارکنندگان نمایشگاههای نقاشی در ایران معاصر را بررسی میکند و در پایان حضور نقاشان ایرانی و ارائهی آثار آنان را در نمایشگاههای خارج از کشور نیز مرور خواهد کرد.
در ایران معاصر، از حامیان هنر نقاشی، گذشته از خانوادههای سلطنتی، میتوان از گروههای فرهنگی، اجتماعی و هنری، انجمنهای روابط فرهنگی خارجی و مؤسسههای فرهنگی خارجی در ایران، مطبوعات داخلی، دولت و نهادهای آموزشی و فرهنگی رسمی نام برد. همچنین افراد حقیقی و حقوقی بسیاری مانند هنرمندان، گروهها و نهادهای فرهنگی، هنری و اجتماعی، هنرمندان و گروههای فرهنگی خارجی مستقر در ایران، دولت و نهادهای آموزشی با انگیزههای مختلف نمایشگاه نقاشی برگزار میکردند.
در این مقاله، نویسنده با مرور نزدیک به یک قرن تاریخ نقاشی ایرانِ معاصر، پس از ورود نقاشی مدرن به ایران و برپایی نخستین نمایشگاه نقاشی در ایران، نشان میدهد که فعالیت هنری و اجتماعی نقاشان ایرانی و برگزاری نمایشگاههای نقاشی، متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی و فعالیت حامیان این هنر، با فراز و فرودهایی همراه بوده است اما برای رونق هنر نقاشی و به وجود آمدن تحول در این زمینه، وجود فضای آزاد و گفتمان تسامحآمیز فرهنگی در جامعه، حیاتیترین عامل و در درجهی نخست اولویت قرار دارد. وجود چنین فضایی در جامعه، امکان بهرهمندی از دیگر عوامل حمایتی را نیز فراهم میکند و طبعاً وجود نداشتن فضای آزاد و تسامحآمیز فرهنگی، فعالیت و روح هنری در جامعه را مسخ میکند و به شکل و ظاهری فریبنده و درونی پوک و خالی تبدیل خواهد کرد.
نقاشی و دولت
جواد حسنجانی
در گفتارهای نظری در حوزهی هنر، دست بالا را همواره هنرمند و اثر هنری به دست گرفتهاند. چنانکه اگر به خطوط اصلی نوشتههای تاریخ هنر و نقد هنری دقت کنیم، بیشتر از ذهنیت، کنش و زندگی هنرمندان صحبت میکنند.البته هستند نوشتههایی که به پیرامون هم نگاه میکنند و جامعهای را میبینند که هنرمند عضو آن است و هنر در آن ارائه میشود و نقش این جامعه را در زندگی هنرمند و هنر او باز میشناسند. با این همه، باید دید این رویکردها برای نهاد، آن هم برای دولت، چه نقشی در نظر میگیرند. به عبارت دیگر، آنچه کنش هنرمند شناخته میشود و آنچه اثر هنری نامیده میشود، چگونه با سیاستها و تصمیمهای دولت پیوند دارند؟ اگر چارچوب بحث با آگاهی یا بدون آگاهی بر انگارهی نبوغ استوار باشد، با آنکه جامعه را نیز در نظر میگیرد، در بهترین حالت، دولت در مقام یک نهاد دیده نمیشود بلکه در نتیجهی این بحث، دولت همانند تماشاگری مؤدب یا غیرمؤدب شناسانده میشود؛ تماشاگری مؤدب و غیرمؤدب با کار هنرمند و اثر هنری. بیشتر این انگارهها بر هنجارها استوارند و «باید و نباید»ی را پس از روشن کردن تعریف هنر در نظر دارند. اما جامعهشناسی میتواند یک روششناسی مبتنی بر فهم باشد؛ فهمی که بیش از انسانها یعنی افراد، خود را روبهرو با جهان اجتماعی میبیند و فهمی متفاوت را از هنر ممکن میکند. در این رویکرد، پرسش این است که آیا دولت در مقام یک نهاد منافع و قلمروهایی ندارد؟ دولت را میشود به جا آورد و حضور آن را در تاریخ مشخص کرد جدای از تأیید و تکذیب سیاستهای آن؛ حضوری که با عملکردها و پیامدهایی همراه است. دولت در موقعیتهای خاص است که قدرت خود یا وقفه در اعمال این قدرت را آشکار میکند. در جایجای تاریخ، دولت با ورود به موقعیتها آن چیزی را مرئی میکند که هست. با کنار هم گذاشتن این مرئیشدنهاست که کلیتی از دولت شکل میگیرد. به عبارت دیگر، باید دولت را تاریخی ببینیم تا بتوانیم عملکردها و امکانهای دولتها را به جا آوریم. با همین استدلال، نویسنده در این مقاله دههی 40 ایران و برگزاری بیینالهای فرهنگی تهران را انتخاب میکند تا نقش دولت و جایگاه نهادی آن را در جهان هنر، و بهویژه نقاشی، بررسی کند.
تکثر حاج علیاکبر صنعتیزاده
مهسا طهرانی
اندیشمندان مختلف برای تعریف هویت ملی، تعابیر مختلفی دارند. در تمامی دیدگاههای مطرحشده در اینباره، میتوان دو عنصر مشترک را برای هویت ملی مشاهده کرد؛ یعنی «احساس تعهد» و «تعلق عاطفی». به این ترتیب، میتوان گفت هویت ملی نوعی احساس تعهد و تعلق عاطفی به اجتماع ملی است که وحدت و انسجام جامعه را تضمین میکند و بخشی از هویت فرد را نیز تشکیل میدهد. یافتن هویت فردی در هویت جمعی و تعریف هویت فرد بهمیانجی هویت اجتماعی، نیروی محرک رویدادهای بزرگ خوب و بدی در تاریخ بوده است. ریشههای فکری مدرنسازی ایران در دورهی پهلوی نیز بر مبنای تعریف هویتی جمعی و دستیابی به هویتی ملی شکل گرفت اما آنچه اتفاق افتاد، برساختی بود از اندیشههایی که در دورههای قبل از آن در سپهر فکری ایرانیان وجود داشت و در این دوره تاحدی به ثمر نشست. درحقیقت، جریان فکری آغازشده پیش از این دوره بود که بنیانی شد برای تربیت افراد در دورههای بعد و البته که این جریانهای فکری پیشرو را تنها در تهرانِ پایتخت نباید جُست و تبلور این اندیشهها را در شهرهای دیگر ایران نیز میتوان سراغ گرفت.
بلوغ فکری افراد تأثیرگذار جامعه به رشد دیگر لایههای مختلف جامعه نیز منجر خواهد شد. یکی از روشهای این افراد برای انتفاع جمعی از اندیشهها و ایدههای پیشرو، تشکیل بنیادها و انجمنهای خیریه و ساخت مدرسههای جدید در ایران بود که پس از دورهی مشروطه به اوج خود رسید. کرمان و حاج علیاکبر صنعتیزاده یکی از نمونههای موفق این تلاشهاست که حاصل آن تأسیس مدرسه و یتیمخانهی صنعتی و موزهی صنعتی کرمان بوده است و افراد توانمند بسیاری که تربیتیافتهی افکار حاج علیاکبر صنعتیزاده بودند؛ افرادی مانند عبدالحسین صنعتیزاده نویسنده، سیدعلیاکبر صنعتی نقاش و مجسمهساز، همایون صنعتیزاده کارآفرین و ناشر و مترجم، علی قهاری نقاش و طراح و مجسمهساز، محمد هژبر ابراهیمی مجسمهساز، هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده و فیلمنامهنویس و…. این افراد و دیگرانی که در مکتب حاج علیاکبر صنعتیزاده تربیت یافتهاند، با نگاهی فرای نگاه از دریچهی منافع فردی به جامعه، برای انتفاع جمعی تلاش کردهاند. و اینچنین، حاصل تلاش سه نسل از خانوادهی صنعتیزاده، نفع جمعی و توسعهی آگاهی بوده است.
مَلَک مُلک دهش: حاج حسین مَلِک
نصرالله حدادی
سنت وقف در ایران از دیرباز بیشتر معطوف به ساخت مدرسه و مسجد و حوزهی علمیه، آبانبار، سقاخانه و بیمارستان بوده است و تا دورهی معاصر به فکر کسی خطور نمیکرد که بتوان اشیاء نفیس و موزه و کتابخانه را نیز وقف عام کرد و در دسترس عموم مردم قرار داد. «موزه و کتابخانهی ملی ملک» نمونهی منحصربهفردی در تاریخ وقف ایران است با بیش از 90هزار جلد کتاب چاپی و حدود 6500 نسخهی خطی که با گذشت بیش از 60 سال از وقف آن همچنین یکی از غنیترین کتابخانههای ایران است. موزهی ملک نیز مجموعهای عظیم و بینظیر است از اشیاء نفیس مختلف، از سکه، فرش، قالی، تابلوی نقاشی، تمبر و… .
آنچه از سوی مرحوم حاج حسین ملک، بهعنوان یکی از بزرگترین واقفان و حامیان هنر و فرهنگ در تاریخ معاصر ایران، با عنوان «موزه و کتابخانهی ملی ملک» وقف آستان قدس رضوی شده است، در تاریخ وقف ایران بینظیر است. در این نوشته نویسنده قصد دارد از لابهلای زندگی و خاطرات حاج حسین ملک، توجه او را به مقولهی فرهنگ و هنر، و کتاب و کتابت و انگیزهی آن مرحوم را از وقف نشان دهد.
رویکردها و فعالیتهای هنری دفتر مخصوص فرح پهلوی
امین آریان راد
دفتر مخصوص فرح پهلوی از سال 1338-1357، یعنی از زمان ازدواج فرح دیبا با محمدرضاشاه پهلوی تا پایان حکومت پهلوی، فعالیت میکرد و در این مدت تأثیر بسیاری بر فضای فرهنگ و هنر کشور داشت. این دفتر علاوه بر ادارهی امور خصوصی ملکه و تنظیم کارهای تشریفاتی او، نظارت بر امور سازمانها، مراکز فرهنگی و موزههایی را نیز عهدهدار بود که ریاست عالی آن را به ملکه واگذار کرده بودند یا خودِ او آنها را تأسیس کرده بود؛ بهخصوص از سال 1346 که با تغییر قانون اساسی، فرح پهلوی نایبالسلطنهی ایران شد، فعالیت این دفتر گستردهتر شد و ابعاد جدیدی پیدا کرد. به عبارت دیگر، در دو دههی واپسین سلطنت پهلوی در ایران، دفتر مخصوص فرح پهلوی نقش برجستهای در فعالیتهای فرهنگی و هنری، و سیاستگذاری در این زمینه بر عهده داشت؛ موضوع این مقاله نیز بررسی فعالیتهای دفتر مخصوص فرح پهلوی در این دو دهه است.
در این مقاله ابتدا ساختار سازمانی و مسئولیتهای تعریفشده برای این دفتر مرور میشود. سپس نویسنده با ارجاع به نوع نگاه فرح پهلوی به هنر و سلیقه و علاقهمندیهای شخصی او، رویکردهای این دفتر در امور فرهنگی و هنری را تشریح میکند. مقاله در پایان با برشمردن فعالیتهای این دفتر، مانند برگزاری نمایشگاهها و جشنوارههای هنری و فرهنگی، احداث موزهها و سالنهای تئاتر و موسیقی، مرمت بناهای تاریخی، چاپ کتاب و اهدای بورسیه، سعی میکند تا تأثیر رویکرهای دفتر مخصوص را بر فضای هنر آن سالها، بهویژه تأثیر آن را بر کار هنرمندان هنرهای تجسمی در ایران، بیان کند.
اولین مجموعهدار زن ایرانی که بود؟
گزارشی از فعالیت ساره حیدری؛ مجموعهدار ایرانی (1300- 1310)
م.طاری
پس از پایان جنگ جهانی اول و بازگشت صلح عمومی به جهان، روابط فرهنگی و هنری بین کشورها نیز بهسرعت گسترش پیدا کرد. در پی این توسعهی روابط فرهنگی، نمایشگاههای بسیاری نیز از آثار فرهنگی و هنری ملل شرق در اروپا و امریکا برگزار شد. برگزاری این نمایشگاهها فرصت بسیار مناسبی برای معرفی هنرمندان کشورهایی مانند ایران به مخاطبان در سرزمینهای دیگر فراهم کرد. در این میان، گردآورندگان آثار هنری نیز تلاش کردند تا آثار و تولیدات هنری ایران را به خریداران خارجی و در نمایشگاههای خارج از کشور عرضه کنند. تلاش این مجموعهداران در آن دوره، دریچهای تازه را در راستای ارتباط با دنیای مدرن بر روی هنرمندان و هنرهای ایرانی گشود و به همین دلیل، آنان حق بزرگی بر فرهنگ و هنر ایران دارند.
نویسنده در این مقاله بر اساس گزارش منتشرشده در سال 1306 در یکی از روزنامههای ایران پیرامون فعالیتهای خانم ساره حیدری و یک سند بهجایمانده از ایشان، تلاش میکند تا تصویر روشنی از فعالیتهای مجموعهداران ایرانی در آن دوره ترسیم کند و به این پرسش پاسخ دهد که اولین مجموعهدار زن ایرانی که بود؟
ضمیمه:سفرهای حسین بهزاد
محتوای این پرونده مجموعهای از اسناد است که سفرهای حسین بهزاد به پاریس و تاثیر این سفر بر کارهای بعدی اوست.