مجسمه حاضر، اثری تأثیرگذار از هنرمند نام آشنا، بهمن دادخواه است که همواره تصویری عمیق و منزوی از انسان عصر حاضر را تجسم میبخشد؛ انسانی که دست و پا بسته عادتها و باید و نبایدهای جامعه است و پیوسته در انزوا به سر میبرد.
دادخواه، هنرمندی شناخته شده با شخصیتی تنهاییطلب و ساکن پاریس است که با کاربست درک بصری عمیق و هنرمندانه خود توانسته به خلق مجسمههای تکپرسوناژ و اکسپرسیونیستی بپردازد. آثار وی بر پیکره بیاحساس و زمخت برنز، جان میبخشد و در تخیلی جسورانه، انسانهایی مستقل میآفریند که بازتابدهنده آگاهی و درک هنرمند از قابلیتهای هنر حجمی است.
مجسمه بهمن دادخواه نمایانگر انسانی است تنها، مضطرب و سرگردان در جهانی بیمرز، بیشکل و بدون هدفی قابل درک که سهمش از عالمِ واقع، تنها سکویی ساده و مکعب شکل برای تکیه است؛ گویی تماس واقعی با محیط برقرار نیست و بدین جهت، اثر از فضای زندگی هر روزه کنده شده و در محلی بیمکان سرگشته است. دادخواه با فاصلهگیری از شی و چشمپوشی از پرداخت به جزییات، کلیت حجم را در فضا، مجسم میکند. نتیجه کار او القاء احساس تنهایی شدید است و پیکره، همچون انسانی است که از محیط سرسامآورِ معاصر گریخته و در نوعی جدایی و گسستگی به سر میبرد.
پیکرههای دادخواه، تجسم وضعیت بشر، در شرایط اجتماعیِ جوامع سرمایهداری و در کل موقعیت بغرنج انسان نوین است. آنها نماینده نسل سرگشتهای هستند که میخواهند و نمییابند؛ با چهرهای بیهویت، عریان و رنجور و زخمخورده، دست و پا بسته.
رُنه شِرر، فیلسوف فرانسوی در مورد تندیسهای دادخواه مینویسد: «سلطهای که امروزه بر گروگانها سنگینی دارد از آنها میخواهد که کر باشند و گنگ بمانند و با این حال آنها در سکوتشان سخنها دارند، با دهانشان که بسته است، با دستهایشان که در بند است، با نگاهشان که خیره به بیپایان است. زندگانی واقعیشان گم شده و با چنین وضعی است که به ما مینگرند و به نوبه خود ما را به پرسش میگیرند. ما هم گروگانهای نوعی قدرت از خودمان بالاتر هستیم. سکههای زندهای هستیم در این صرافی عظیم که جسم و جانمان را به ارزیابی گرفته است. سلطهای بینام بر زندگانی ما سنگینی دارد»۱.
دادخواه، علاوه بر اینکه چهرهای شناختهشده در عرصه تصویرگری کتاب کودک است، به عنوان مجسمهساز نیز در سطح جهانی و در حراجهای بینالمللی خوش درخشیده است.
۱. شرر، رنه؛ بهمن دادخواه، ترجمه: ابراهیم گلستان ،۲۷ ژوئن ۲۰۱۰.