زندهرودی به عنوان یکی از مهمترین چهرههای نسل دوم نقاشان نوگرای ایران، در این اثر با گرایش بیشتری به مدرنیسم در پی کشف لحظاتی ناب در کار نقاشی و به چالش کشیدن مفهوم «تکرار» در سنت خوشنویسی ایرانی است. او از میانه دهه ۱۳۳۰ به استفاده بیشتر از فرم حروف و کلمات فارغ از توجه به معنی و چیدمان مجرد آنها در فضای کارهایش روی آورد و در نهایت با تکیه بر گفتمان «هنر مفهومی» رایج دهه هفتاد میلادی، توانست بهطور همزمان پیچیدگی و اندیشهورزی هنر شرق را با مفاهیم مینیمالیستی دنیای غرب پیوند دهد.
با این همه وی از سال ۱۳۴۰ و پس از مهاجرت و زندگی در فرانسه به عنوان هنرمندی آوانگارد، دست به تجربیات تازهای زد و در مجموعهای که در نمایشگاه میلان ایتالیا
۱ به نمایش گذاشت، سبک کار متفاوتی نسبت به آثار پیشینش مبتنی بر تکرار عناصر نوشتاری ارائه داد که اثر حاضر یکی از مهمترین دستاوردهای همین دوره کاری اوست.
در این دوره زندهرودی با تکرار نقش فرمهای نستعلیقوار کلمات در گستره بوم و ترکیب آنها با اعداد، در پی شکستن سطور موازی و هنجارشکنی بنیادیترین باورهای هنر شرق یعنی آرامش، نظم و تناسب است. او در این سری آثار با بیتوجهی تمام به هندسه موجود در خط، معناگریزی و زیباییشناسی خاصش در بدخطنویسی و عدم امکان خوانش، جلوه نقاشانهتری نسبت به آثار پیشین خود را به نمایش میگذارد.
نکته جالب توجه دیگر در این اثر، نقش دستهاست که با توجه به تاریخ خلق اثر در سال ۱۳۵۷، یادآور نقش دستان به خون آغشته مبارزان بر دیوارهای شهر در هنگامه انقلاب است. پیش از این ترکیب اثرات دست با نشانههای متنی در کار هنرمند برجسته امریکایی جاسپر جانز نیز تجربه شده بود که ممکن است یک منبع الهام زندهرودی بوده باشد. ترکیب رنگی و تضاد میان نقوش روایت چشمنوازی از نگاه هنرمند در دوران اوج هنریاش را به نمایش میگذارد. همین ویژگی باعث شده تا این اثر از دیگر نمونههای مشابه در این دوران کاری هنرمند متمایز گردد. در مجموع این دوره از آثار زندهرودی، در مطالعات تاریخ هنر معاصر ایران بسیار حائز اهمیت است و به استناد همین آثار بود که وی از سوی ناشر معتبر فرانسوی۲، در فهرست ده هنرمند تأثیرگذار جهان و هم ردیف با فرانک اِستلا، اندی وارهول و زائو ووکی معرفی شد.
۱. Club d’Arte Sant’Erasmo, Milan.
۲. Connaissance des Arts