داستان «سیاووش» مضمونی آشنا در نگارگری ایرانی و نقاشی قهوهخانه است. در ادوار مختلف هنرمندان بسیاری به مصور کردن این داستان حماسی و اسطورهای پرداختهاند. فرح اصولی نقاش معاصر که راهی نوین و امروزی در سنت نگارگری ایرانی پدید آورده است، پیش از اثر حاضر نیز چندین بار موضوع سیاووش را دستمایه آثار خود قرار داده بود. این بار در پردهای سهلته به روایت تمام زندگی این شخصیت اسطورهای شاهنامه میپردازد. برای فرح اصولی، روایت این قصه کهن بازیابی معادلهای آن در زندگی بشر امروزی است.
در فرهنگ ایرانی کشتن جوانان به دست پیران، به سهو یا عمد تکرار شده است. حتی خوشنامترین قهرمان ایرانی، رستم، فرزندش را میکشد و این برخلاف اسطورههای غربی است که پسران، پدران را میکشند و پیری به دست جوانی مغلوب میشود. این روایات، شاید نشان از این خصلت ایرانیان باشد که به سختی از گذشته محافظت میکنند و میخواهد امروز را نزد خود نگه دارند و به راحتی به سمت آینده حرکت نمیکنند. سیاووش اما کاملترین فیگور تاریخ حماسی ایران کهن است، شخصیتی جنگجو، خردمند، زیبا و دانا؛ و همین دانایی است که در او ناتوانی ایجاد میکند. او در عین حال شخصیتی است که جبر سرنوشت را میپذیرد. آن هنگام که کاووس و سودابه از او پیمانشکنی میخواهند، سیاووش نمیپذیرد و همین او را محکوم به مجازاتی میکند که حق او نیست. مرگ، او را از ماندگاری در تاریخ بازنداشت. او همیشه به عنوان شخصیتی شجاع، جوان و آزاده در فرهنگ و باورهای ایرانی جاودان مانده است.
در اثر حاضر داستان زندگی سیاووش از سمت راست به چپ در سه پرده تصویر شده است. در اولین پرده در بالای اثر صحنه تمنای عشق از سوی سودابه و رد کردن آن از جانب سیاووش دیده میشود و پایین، صحنه آشنا و مشهور عبور سیاووش از آتش جای گرفته است. در میانه پرده ابر سفید در میان آسمان آبی روشن، همچون بارش رحمت است بر سیاووش. در پرده میانی، در بالای اثر ازدواج سیاووش با فرنگیس، و در پایین صحنه کشته شدن سیاووش دیده میشود. درخت سرو که اساساً نماد سیاووش و در عین حال نماد آزادگی و ایستادگی است سر به آسمانی تیره میساید که ابر اندوهگین آن، سرِ گریستن دارد. در صحنه آخر، در بالا قتل سودابه به دست رستم به کینخواهی سیاووش و در پایین پرده فرنگیس و کیخسرو – فرزند سیاووش – تصویر شده است. شکوفهها در فضایی صورتی، نماد بهاری هستند که فرنگیس در بطن خود دارد و اندیشه و حقانیت سیاووش است که ادامه مییابد.
در هر سه پرده فرشته و شیطان ناظر بر صحنهها هستند و چون نماد امروزی خیر و شر در جهان نقش بازی میکنند. در صحنه سربریدن سیاووش شمشیر شیطان خونی است و فرشته از ناتوانی خود غمگین. در پرده آخر این شیطان است که غمگین ایستاده و فرشته، پیروزمند، خورشیدی در دست دارد. فرشته و شیطان، خیر و شر مضمونی تکرارشونده در آثار اصولی است که به اعتقاد او در جهان امروز نیز مصداق دارد. اصولی میگوید: «سیاووش تجلی بخشی از ایرانیان است که من دوست دارم. آنان که وطنشان را دوست دارند، معرفت دارند، پیمانشکن نیستند و دچار وسوسه نمیشوند. همه کمالاتی که ما از یکدیگر توقع داریم در سیاووش وجود دارد».
فرح اصولی توانسته با بهکارگیری تکنیکهای تازه همچون افشاندن لایههای رنگی برای ایجاد بافت زمینهها، در کنار ترکیببندیهای هندسی مشخص و تلفیق آنها با رنگگذاریها و قلمگیریهای ظریف سنت نگارگری ایرانی، به زبانی معاصر در نقاشی ایرانی دست یابد.