نقاشیهای هادی هزاوهای برای هر مخاطبی ساده و گویاست؛ چراکه برآمده از فرهنگهای بومی و باورهای دینی و یا نگاههای اسطورهای است که در تجربه زیسته هر انسان قابل ادراک است. بدین سان هنر هزاوهای بسترساز صحنهای امن برای نگریستن است؛ نگریستن به تجربه آشنا و خوانشی از فرهنگ عامه.
اثر پیش رو تلفیقی از ادوار گوناگون هنر ایرانی است؛ از کهنترین نقشاندازیهای سفالینههای سیلک و شوش تا انگارههای هنر اسلامی در بستری برآمده از نگاه مدرنیستی که به همنشینی هنرمندانهای دست یافتهاند و در اثری ساده، شاد و زنده، سیالیت ذهن مخاطب را فرامیخوانند.
در اثر حاضر، فیگورها در سماع به رقص آمده و ترکیبی پویا و زنده را پدید آوردهاند. رنگ آبی تیره زمینه، یادآور شب و برای هر ایرانی تجسمی از آیینهای مذهبی چون عاشورای حسینی است. کمپوزیسیون قدرتمند در این نقاشی با امتداد فرمهای خطوط قوسدار، انرژی فراوانی را در سراسر اثر به حرکت وا میدارد، ولی در عین حال یکپارچگی و هماهنگی کلی نیز با استادی حفظ شده است.
ذهن جستوجوگر هزاوهای در میان گستره هنرهای کهن تا مدرنیته حاکم بر غرب در حرکت و منبعی برای مطالعه موضوعی و تصویری هنر اوست. گوناگونی بسیار موضوعی و تصویری در آثار هنری او نیز ریشه در همین خودآموزیهای بیپایان دارد و از همین رو خوانشی نو و ایرانی شده از اصول هنر مدرنیستی را به دست میدهد.