جعفر پتگر همچون دیگر نقاشان مکتب کمالالملک شيفته نمایش زندگی مردم کوچه و بازار بود. توانایی او در کاربست ضربهقلمهای رنگی پهن، طراحی دقیق و بینقص چهره و پرهیز از پرداخت پرجزییات به خوبی در اثر حاضر که نمونه شاخص نقاشی اوست، دیده میشود. پتگر به خوبی رنگ را میشناخت و بر اساس همین شناخت، طیفهای مختلف قهوهای و سبز را در این اثر به کار برده است. طراحی دقیق هنرمند در چهره و دستان مدل، خودنمایی میکند. چین و چروک پیشانی و دستان استخوانی پیرمرد که چپقش را روشن میکند، به خوبی تصویری از موقعیت اجتماعی مدل را نشان میدهد. خطوط مقطع آبیرنگ دود چپق که در پسزمینه نیز تکرار شدهاند، از گرایش تکنیکی هنرمند به شیوه امپرسیونیسم حکایت دارند. همین گرایش را در لکههای ضخیم و موضعی رنگ هم میتوان مشاهده کرد که مهارت نقاش در بهکارگیری تکنیک رنگروغن است. جعفر پتگر که از مهمترین نقاشان کلاسیکگرای ایرانی به شمار میآید، نقش مهمی در آموزش هنر و تعلیم طیفی از مدرنیستهای ایرانی دارد. او که خود مقدمات هنر را در تبریز فرا گرفت، در نوجوانی همراه برادرش علیاصغر پتگر به تهران آمد تا امکانات جدید آموزش هنر را در پایتخت تجربه کند. وی ابتدا به اصول کاملاً کلاسیک رو آورد و بعدها به سمت مضامین و تکنیکهای امپرسیونیستی متمایل شد. نخستین آثار جعفر پتگر بیشتر بازتابدهنده طبیعت و محیط زندگی نقاش است. سوژه آثارش در این دوره عموماً بازنمود آن قشر از مردم است که نقاش خود، از میانشان برآمده و با آنان زیسته است؛ از جمله، «رفوگر»، «پیرمرد مرغفروش»، «مادر نقاش»، «قالیفروشان دورهگرد»و دیگر شخصیتهای زندگی روزمره. وی بهتدریج با کسب تجربه بیشتر در دوران استادی، به تحولی در ترکیببندی، بازنمایی طبیعت و ارائه اصالت ایرانی میرسد. به طور کلی از مهمترین ویژگی آثار پتگر در دوران بعدی کارش میتوان به تاشهای رنگی پهن و رنگگذاری ضخیم اشاره کرد که به خوبی در این تابلو مشاهده میشود. برادران پتگر را به حق بايد يكي از مؤثرترين هنرآموزان تهران در دهههاي ۱۳۲۰ به بعد دانست. برخي از هنرمندان نوگرا همچون هانيبال الخاص، فريده لاشايي، فيروز شيروانلو، علي گلستانه و نامي پتگر از شاگردان جعفر پتگر بودهاند.