اثر حاضر، نمونهای شاخص از نقاشیهای جدید مهدی حسینی در فضای سیال اندیشهورزی و استفاده از فرمهای ساده و گیراست که در چند دهه اخیر سیری بالنده داشته است. این رویکرد که حاصل درک قابلیت تکثرپذیری اثر هنری در دوران زندگی صنعتی و مدرن از سوی هنرمند است، چشماندازهایی از زندگی روزمره بشر و اشیایی که آن را احاطه کردهاند با زبانی آکادمیک دوباره معنا میکند.
حسینی در این اثر تلاش کرده تا اصول و مبانی هنر پاپ را از چشماندازی ایرانی و هماهنگ با زیباییشناسی شرقی به تصویر بکشد، اما دیالکتیک نقاشیهایش، اصولاً مبتنی بر مبانی بصری هنر مدرن غرب پایهگذاری شده است، از همین رو باید سبک کار حسینی را در گستره هنر مدرنیستی ایرانی با الهام از زبان هنر فیگوراتیو و در عین حال تحت تأثیر نقاشی فرمالیستی طبقهبندی و مورد مطالعه قرار داد.
در تابلوی پیشرو، حضور مسلط خط و استفاده از رنگهای درخشان و تخت (بدون سایهزنی) وجهی شمایلگونه به احجام و پدیدهها القا میکند. سطوح و لایهّهای مختلف رنگی، در تعاملی غنی نسبت به یکدیگر به چشم میآیند؛ آنچنانکه کنتراستی معنادار میان بخش فراختر تابلو، با رنگ زمینه آبی کمرنگ، در مقابل سطح رنگی آبی تیره و انباشت اشیاء و گزارههای تصویری (دو صندلی و کلاه) در پایین، تعادلی پویا را به کل اثر میبخشد.
تأکید هنرمند بر اجرای دقیق و ظریف از عناصر فیگورال و طبیعتبیجان با شیوه نقشپردازی به ظاهر سهل و ممتنع، فرصت تجربهای شخصی از ادراک درونی را برای بیننده فراهم میکند و او را تا انتهای بیکرانگی ذهن نقاش فرامیخواند. حسینی هیچگاه نشانهای از پاسخ دقیق و یا نتیجهگیری روشنی را در کارش باقی نمیگذارد. او در اثر حاضر و برخلاف آثار گذشته که نقاش اغلب تلاش میکرد تا با نشان دادن تنهایی انسان معاصر پرسشی هستیشناسانه را درباره نسبت انسان، اشیاء و جهان پیرامون مطرح کند، هوشمندانه با قرار دادن دو کلاه شاپو بر روی نیمکتها و پنجرهای که به بیرون باز شده، نمایشی غیرمستقیم از ردپای حضور انسان در کارهایش را با بیانی ایجازگونه و رازآلود پیشروی بیننده بهتصویر کشیده است.