مجسمه، نقشبرجسته و نقاشی برای مهدی سحابی گونههای مختلف بیانی در هنرهای تجسمی به عنوان اصلی واحد بود و به همین دلیل او گاهی تمامی این انواع گونههای هنری را به یکدیگر میآمیخت و اثری منحصر بهفرد را شکل میداد. اثر پیشرو از آنجمله است. او که در عرصه ادبیات هنرمندی صاحبنام بود، در هنرهای تجسمی به دنبال نوع بیانی منحصر بهفرد میگشت که گاهی به نشانههای بصری صرف و گاهی به نمادهای شاعرانه و گاهی به بیانگری سیاسی-اجتماعی بدل میشد.
سحابی به تبعیت از دیگر آثارش، در ساخت این اثر نیز از اشیای حاضر-آماده، پیش پا افتاده، مستعمل و حتی بیارزش استفاده کرده است. چند تکه چوب در کنار یکدیگر قرار گرفته و هنرمند تأثیری از حضور خود را به واسطه بافت، رنگ و ترکیب بر آن افزوده است. چوبها کهنه هستند و خاطرهای از گزینش انسانی، شکلدهی و استفاده در روزگاری پیش از این را در حافظه خود دارند. جای سوراخها، خشها و خطوط بر پیکر آنها نمایان است. چوبها پیش از این کاربردی داشتهاند و در گذر زمان با از دست دادن کارایی خود، گوشهای رها شدهاند تا آنکه انتخاب سحابی به آنها امکان موجودیت دوباره بخشیده و توانستهاند در مجاورت یکدیگر بیانی ویژه ایجاد کنند. هنرمند در این گزینش و چیدمان، تلاشی برای برطرف کردن زدگی و شکستگی کنارهها نکرده و بدین طریق اتفاق از پیش افتاده را در روند خلق اثر هنری خود وارد کرده است. نوع برخورد سحابی در این مجموعه به گونهای است که نمیتوان میزان دخل و تصرف دقیق هنرمند را مشخص کرد.
در این اثر که کاملاً بر بنیان فرمالیسم مدرنیستی ساختار یافته، هنرمند از سه رنگ زمینه قرمز، سیاه و آبی استفاده کرده است. نوع چیدمان اشکال مربعگونه چوب و استفاده از رنگهای اصلی یادآور ترکیبها در شیوه نئوپلاستیسیسم پیت موندریان است و مخاطب را با سطح و رنگ، فارغ از هر نوع معنای فرازمینهای مواجه میکند. سحابی هنرمندانه از بافت مربعگونه سطح سیاه و خطوط افقی سطح آبی استفاده کرده و در مقابل آن سطح قرمز بزرگی را قرار داده که به واسطه چوبی سفید رنگ و فلش مانند، بریده شده است. بافت حاصل از رنگ سفید بر سطح قرمز تناسب زیبایی میان چوب باریک سفید و زمینه ایجاد کرده و سپس به واسطه خط آبی نازکی چشم را به سمت چپ تابلو و جفت سیاه و آبی سوق میدهد. در کناره سمت چپ، خلاء کوچکی میان سطح سیاه و آبی وجود دارد که دقیقاً در امتداد خط کج فلش سفید بر زمینه قرمز است و بدین طریق کمپوزیسیون تابلو را از حالت سکون خارج و پویا و سرزنده میکند.