نگارش واژه «محبت» به یاری اکریلیک و ورق طلا روی بوم، مشابه واژه «عشق»، مسیر هنری متفاوتی است که محمد احصایی در برخی از کارهای سالهای اخیر خود دنبال میکند.
نوشتن لغت يا عبارتي كه مشخصاً حامل مضموني مذهبي، عرفاني و يا انساني است، براي هنرمندي چون احصايي كه در عمده آثارش بنا را بر صرفنظر از معاني لغوي و پرداختن به ظرفيتهاي شكلي خط گذاشته، كاري بديع به نظر ميرسد. گرچه او پيشتر هم، در مجموعه الفباي ازلي آيه شريفه «لااله الاالله» را نگاشته بود كه از اين منظر تجربهاي مشابه محسوب ميشود، اما تكواژه نويسي آنگونه كه در سالهاي اخير و با نگاشتن كلماتي چون عشق يا محبت بدان روي آورده، هم از حيث نسبتش با سنت زيباشناسانه خط قابل تأمل است و هم در قياس با مشي هنري وي.
در سنت خوشنويسي اسلامي و ايراني، بالاخص در كتيبهنگاري نخستين كلمهاي كه شأن تنها نوشتهشدن مييابد اسم اعظم الله يا همان ذات احديت است. در مرتبه بعدي نام پنج تن يا برخي ائمه اطهار قرار دارد كه بر سردرها، سرلوحهها و مهرها نگاشته ميشدند. البته از عناوين و لوگوهاي مطبوعاتي عصر قاجار نیز نباید بگذریم كه هم از منظر الزامات فرمي و هم دربرداشتن مفاهيمي اخلاقي، اجتماعي و سياسي چون قانون، شرف، عبرت، مساوات، حكمت و… میتوانند پيشدرآمدي بر ظهور تك نويسيهاي متأخر قلمداد شوند.
این میراثی است که احصایی خود در مقام یک طراح گرافیک از ادامهدهندگانش بهشمار میرود. ليكن اين جنس از برخورد با واژه يا واژگاني جز نام، كه تركيب فرمي آنها گاه صورت متداخل و تكرارشونده دارد و گاه به شيوهاي خلاصه در ميانه يا حاشيه و يا بر صدر كاغذ نوشته ميشود، قدمت چنداني ندارد. نمونههاي اين برخورد، هم در خوشنويسي چند دهه اخير به چشم ميخورد و هم در نقاشي-خط. لغتي كه در دهههاي اخير بيشترين و متنوعترين تكنويسيها را بر تابلوها، پوسترها، البسه و زيورآلات و… به خود اختصاص داده واژه «عشق» است. كلمهاي كه توأمان، بار عرفاني و رمانتيك دارد و واجد دلالتهاي الوهي و غيرالوهي است. اما آنچه واژه «محبت» را از اين منظر قدری متفاوت ميكند كاركرد روزمرهتر آن در زبان فارسي و نيز تداعيها و اشارات روشني است كه در قياس با واژه عشق دارد. نمايش باشكوه واژه «محبت» در كتيبه ثلث، آنجا كه جلوهاي همسنگ كلمه قدسي به گوهري انساني ميبخشد، برخي تداعيها و عادات بصريمان را در هم ميريزد و اين خود نتیجه چرخشی اومانيستي يا انسانگرايانه در ذهنيت هنری معاصر است.
سادگي و صميميت واژه محبت در تابلوي حاضر، شكل خط را نيز بيبهره نگذاشته است. وضوح و خوانايي حروف كه با كشيدگي و رواني سطوح افقي توأم شده و قرار گرفتن رنگ سرخ با دلالتهاي نشانهشناختي آشكارش در ميانه كادر همه و همه از صراحت، شفافيت و ايجازي حكايت ميكنند كه احصايي در اثر حاضر بهکار گرفته است.