آثار پرويز تناولي را میتوان در چهار مجموعه مشخص و عمده دستهبندی کرد كه با نامهاي شاعر، دیوار، هیچ و عشاق شناخته میشوند. همه این آثار به مضامینی مرتبط با یکدیگر اشاره داشته و در مجموع درونمایه هنر او را در برمیگیرند. هنر تناولی از حیث مضمون گستره فرهنگ ایرانی است، با دنیایی سرشار از اسطورهها، افسانهها، اشعار حماسی، فولکلور و پهنه متنوعی از انواع اشیاء از فرش و گلیم گرفته تا مفرغهای باستانی. او با الهام از این منابع مجسمههایی با ساختاری مدرن و درونمایهای ایرانی خلق کرده و تجربهای سیال میان مدرنیسم و پستمدرنیسم را در کارهایش تجسم بخشیده است. گفته میشود: «خلاقیت هنری او در مرز میان فلسفه و شوخطبعی در نوسان است، بین رویکردی رمانتیک و دغدغههای ابزورد که مخاطب خویش را شگفتزده میسازد».
بسیاری از مجسمههای وی به شکلی تلویحی پیکره انسان را تداعی میکنند. وجه هویتی این چهرهها حذف شده و بیانی رمانتیک و افسانهای به خود گرفتهاند. اثر حاضر متعلق به مجموعهای است که در آبان ماه سال ۱۳۹۳ در نمایشگاهی با عنوان شاعر به نمایش در آمده است. شاعر، عنوان مجموعهای از به یادمانیترین مجسمههای تناولی و از نظر شکلی یکی از متنوعترین سری آثار اوست. تناولی طی سالها فیگورهای انتزاعی متفاوتی را با نام فرهاد یا شاعر خلق کرده که ریشه در ادبیات عرفانی ایران دارند. شاعر در آثار وی تجلی عشقی است که از دنیای اسطوره سر برآورده است. ایده اولیه این مجسمهها وامدار شخصیت اسطورهای فرهاد بوده، اما در ادامه هنرمند به مفهوم کلی شاعر توجه کرده است. وی فرهاد را قهرمان ایدهآلهای خود میداند و ميگويد: «من خودم را از دودمان فرهاد میشناسم. او مجسمهساز آرمانی من بود، اگرچه هیچ اثری از وی برای اعقابش برجای نمانده است. افسانههایی که در مورد قدرت و مهارت وی در سنگتراشی روایت میشود، خود کافی است تا از میراث او الهام بگیرم»
[۱].
برخورد هنرمندانه و رمانتیک تناولی با مفهوم شاعر به بیانی تلفیقی از هنر انتزاعی و اکسپرسیو منجر میشود. او از این طریق با همه توجهی که به جهان مادی و جسمانی دارد به ظرایف معنوی و استعارههای عرفانی فرهنگ ایرانی نیز اشاره میکند. در اثر حاضر، مخاطب با سردیسی مواجه است که وجه هویتی خود را از دست داده و در بیانی خاص به مفهومی ورای بازنمایی یک چهره متصل میشود. شیوه سادهسازی و اغراق در فرمها به نحوی است که به فرمهای هندسی نزدیک شده و انتزاع رخ مینماید. شاید این خلوص در فرم است که راه مخاطب را برای ورود به دنیای تخیل و اسطوره میگشاید و اثر را به مثابه آيینهای در پیش او به نمایش میگذارد تا اصل و ریشه خود را در آن جستوجو کند. آنچه این پرتره را از یک پرتره معمولی جدا میسازد، جای چشمهاست. در نگاه اول تمام اجزای چهره – به جز چشمها – دیده میشوند، اما وقتی نوبت به چشم که دریچه روح و تجلی احوال بشر است، میرسد، هنرمند با بیانی نمادین از طریق شبکهای از نقاط برجسته صدها چشم به شاعرش بخشیده که در عین تعدد از وحدتی یکپارچه برخوردارند. اين شبكه، دیواری را شکل میدهد که چهره از آن بیرون آمده است و بدين ترتيب هیبتی کنایهای به اثر می بخشد. چنان که خود هنرمند اذعان میدارد: «من هرگز سعی نکردم آدمها را دقیقاً همانطور که هستند و ما میبینیمشان به تصویر درآورم، بلکه همیشه از تخیل و تأویل خودم در مورد پیکره انسانی بهره گرفتم تا به مدد آن هیبتی کنایهای خلق کنم»
[۲]. در نهایت مخاطب در مواجهه با این اثر میتواند چهره خود را بر سطح صیقلی بینی که میان چشمها قرار گرفته، ببیند و به درک متفاوتی از اثر نایل آید.
پرویز تناولی، مجسمهساز پیشرو و صاحب سبک ايراني، به اعتبار ملی و آوازه جهانی تحسینبرانگیزی دست یافته و شماری از آثارش در مهمترین موزههای جهان نگهداری میشود. وی همچنان رکورددار گرانترین اثر هنری خاورمیانه است؛ رکوردی که از سال ۲۰۰۸ تاکنون حفظ شده است. این امر جایگاه منحصر بهفردی را در میان هنرمندان ایراني برای وی رقم زده است.
[۱] . گالوی، دیوید؛ پرویز تناولی، مجسمه ساز، نویسنده و مجموعهدار؛ نشر هنر ایران، ۱۳۷۹.
[۲] . جانسون، الن؛ گفتوگو با تناولی؛ نیویورک، ۱۳۵۴.