مجسمههای تناولی، با انواع مواد و مصالح (از برنز گرفته تا سرامیک و فایبرگلاس) در کنار گبهها، طراحیها، نقاشیها و حتی جواهرات دستسازش، همه و همه دستاوردی ارزشمند از کارنامه هنری این هنرمند از دهه چهل تاکنون به شمار میروند.
با نگاهی به مجموعه آثار «هیچ» که تناولی آنها را با استفاده از یک واژه و قدرت معناشناختی آن خلق کرده، میتوان دریافت که او تا چه حد توانسته از یک مجسمهساز مدرنیست به یک مجسمهساز مفهومی و معاصر تبدیل شود. نبوغ تناولی را باید در انتخاب هوشمندانهاش از واژه «هیچ» جستوجو کرد. او اولین بار در سال ۱۳۴۳ به سراغ استفاده از این کلمه رفت و بعدها آن را با مواد مختلف و در شکلهای متنوع به کار گرفت.
«هیچ» از نظر کلامی دارای معانی و تعابیر متفاوتی است، اما در نظر شاعر مجسمهها، شاید دستآویزی برای طرح پرسشی جدی درباره بودن یا نبودن و هست و نیست است. کلمهای که بار معنایی عمیقی دارد و در عین حال نمایانگر بینش خاص هنرمند از مفهومی شاعرانه در بستری فلسفی است؛ چالشی اساسی در اندیشه فلاسفه شرق.
با وجود آنکه در بعضی از آثار تناولی «هیچ» را میتوان به مثابه شکلی انتزاعی به شمار آورد، اما در برخی دیگر از کارها (مانند اثر حاضر) «هیچ» شکلی انسانی به خود میگیرد و شخصیت پیدا میکند. شکلپذیری و طبیعت فراگیر این فرم یکی از عللی است که تناولی همواره به آن رجوع میکند. برای تناولی، «هیچ» اولین و آخرین واژه است. او همواره سعی کرده با عناصر گذشته برخوردی معناشناختی داشته باشد. لذا حکمت و معنا را از گذشته گرفته و وارد مجسمهسازی امروز کرده است. از همین رو «هیچ» نهتنها هیچ است بلکه همه چیز است و همه چیز در آخر هیچ میشود.
«هیچ» در دستان تناولی همه چیز است؛ جذاب، نمادین و انعطافپذیر به همه شكلي درميآيد، گاه به قدر نشستن بر روي انگشتري كوچك ميشود و گاه از بزرگي سر به آسمان ميسايد. گاه از جنس سخت و پايدار برنز ساخته ميشود و گاه از فايبرگلاس با رنگهاي شاد و درخشان. هیچهای تناولی، همچون دیگر مجسمههای او، افکارش را بینیاز از کلام تأویل میکنند. با اینکه هیچ است، همه چیز است و میل جوشان هنرمند را به زندگی نشان میدهد.
هیچ در نگاه تناولی، پیکری خوشتراش است که با فاصله گرفتن هر چه بیشتر از واژه، خود را به یک فیگور انسانی و رفتاری انداموار نزدیک میکند. شکل غالب هنر در این طیف از آثار او، با گذار از خط پر انحنای فارسی به متن پر کرشمه دیگری از جنس حجم میرسد تا در کمال مطلق و زبانی تغزلی، فرم را مستقل از معنای واژه به نمایش بگذارد. واژهای که هیچ است و در هیچ تکرار میشود. نوعی بازی آگاهانه فرم با مضمونی که تنها سیما و پوسته بیرونی آن هیچ است. در اثر حاضر «هیچ» چون پیکرهای انسانی بر روی صندلی نشسته است. حجم صندلی در ابعاد بزرگ آن، چشمگیرتر از خود واژه هیچ شده است و رنگ درخشان آن چشم بیننده را به سرعت به خود جلب میکند تا در نهایت یادمانی از «هیچ» پدیدار شود.
گفتنی است، مجسمههای «هیچ» پرویز تناولی زینتبخش کلکسیون شناختهشدهترین موزههای جهان از جمله موزه بریتانیا و تیت مدرن در لندن، موزه متروپلیتن و موزه هنرهای مدرن در نیویورک، موزه گوگنهایم ابوظبی، موزه اسلامی قطر، موزه هنرهای مدرن وین، موزه آقاخان کانادا و موزه هنرهای معاصر تهران است