عبدالرضا دریابیگی نقاش منظرههای خیالی و بیکران است. او سنت منظرهپردازی را با نگاهی تقلیلگرا و مدرن درهمآمیخته و منظرههایی عمیق و خالی از اشیا میسازد که دنیای ژرف و بیکران را توأم با آرامشی ابدی به نمایش میگذارند. وی با استفاده از رنگهای همخانواده و پرهیز از تداعی هر گونه شیء مادی، عالمی آرمانی میآفریند که روح مخاطب را به تعمق و سیر در باطن فرا میخواند. در خلق این مناظر ژرف و آرام، با عبور از طبیعتگرایی تا مرز انتزاع پیش رفته و از نمایش حضور هر موجود زندهای در آثارش طفره میرود. او نوعی توهم را به نمایش میگذارد و مخاطب را نیز در این وهم شریک میسازد. فضاهای رمانتیک و شاعرانه وی هر بینندهای را به تأمل در سکوت وامیدارد.
در اثر حاضر نیز بیننده با فضایی مهآلود و آرام مواجه است که بیش از دو سوم آن را آسمان تشکیل داده و خط افق قدری پایینتر از یک سوم پایین کادر قرار گرفته است. رنگ آبی کل نقاشی را در برگرفته و بر آرامشی که توسط رد قلمهای افقی القا میشود تأکیدی دو چندان دارد. تنها خطی که به وضوح دیده میشود خط افق است که خود نیز میل به آرامش دارد. تنالیتههای مختلف رنگ آبی به آرامی در هم حل شده و تنها نقطه تمرکز روی خط افق و در چند لکه به رنگ قهوهای است. شاید تنها چیزی که آرامش مطلق حاکم بر بوم را برهم میزند همین لکههای قهوهای کوچک هستند که در تضاد با رنگ آبی روشن خودنمایی میکنند. نقاش حس کنجکاوی را در مخاطب برمیانگیزد و او را برای کشف لایههای پنهان اثر مشتاق میسازد. شاعرانگی پنهان در این اثر، آن را با شعر «پشت دریاها»ی سهراب سپهری پیوند میزند: «قایقی خواهم ساخت / خواهم انداخت به آب…».