نقاشیهای آیدین آغداشلو زیباییهای مسحورکننده کلاسیک را پیش روی مخاطب خود قرار میدهند. این زیباییها اما در کار او به شکل هوشمندانهای مورد تهدید قرار میگیرند تا محملی برای زبان انتقادی هنرمند شوند. «معما» (انیگما) یکی از مهمترین و متأخرترین سری از آثار آغداشلوست که اغلب با اقتباس از پرترههای رنسانسی کار شده است. جلوه معمول این آثار، نیمتنه مرد یا زنی است در جامهای مجلل و هیبت کلاسیک که با کشیدن کیسه یا چیزی مشابه آن بر سر، موهوم و غیرقابل شناسایی شده است. فراتر از فقدان هویت در این شخصیتها، احساس خفگی شدید و عدم امکان تنفس آنها نیز تأثیری شوکآور بر بیننده گذاشته و کیفیتی اکسپرسیونیستی به آثار میدهد. شکل فراگیرتر آثار سری «معما»، مشتمل بر شمایلهای رنسانسی است که در پیشزمینه فضایی موهوم و دودآلود گاه سرد و یخزده همچون مجسمهای ساکن و بیجان ظاهر میشوند. مداخله مفهومی هنرمند در فرآیند بازنمایی پرترهها، عموماً با پوشاندن کامل سر و محو مطلق صورت و در مواردی نیز با خطخطیهای کنشی و ضربههای سریع پاستل به قصد مخدوش کردن هویت آن صورت میپذیرد. زبان کنایه و اعتراض در مجموعه «معما»، در قیاس با آثار پیشین هنرمند، شکل صریحتری داشته و از دلالتهای معنایی و اشارات سیاسی گستردهتری برخوردار است. در اين نقاشی دولته، دغدغه ذهنی نقاش در تصويرگری ایکونهای دوران رنسانس ايتاليا كه سروصورتشان در پارچه پيچيده شده دنبال میشود.
آغداشلو بر تاریخ هنر ایران و جهان تسلط کافی دارد و در پی سالها کارشناسی و آشنایی با ظرافتهای هنر ایرانی، توانسته است پیشتر از همعصرانش، رویکرد «هنر اقتباسی» را در آثارش رقم بزند. این رویه روشی شناختهشده در هنر معاصر یا پستمدرن است که با گفتوگو و بازآفرینی وجوهی از هنر گذشته، جنبههایی معاصر به آن میافزاید. آغداشلو گاه نگارگری یا خوشنویسی ایرانی را بازآفرینی کرده و گاه نگارهای کلاسیک را با تمام جزییات و حتی ترکهایش نقاشی میکند. او بعضاً از راهکارهای سوررئالیستها مانند رنه ماگریت و یا جیورجیو دیکریکو سود میجوید و لذا در بیشتر نقاشیهایش گاه چیزی معلق، جابهجا یا مختلشده دیده میشود. او در این راهبرد، این نقاشیهای زیبا را مخدوش کرده یا لبههایشان را سوزانده و یا سوختن و ترک خوردن و مچاله شدن را نقاشی کرده است؛ شاید تنها در صورت بهخطر انداختن زیبایی است که میتوان بر خود زیبایی تأکید کرد. این به نوعی تصعید شدن در زوال است، یا به قول فیلسوف شهیر آلمانی، مارتین هایدگر «رو به مرگ بودن» تا امور حقیقی در جریان زندگی روزمره فراموش نشود. آغداشلو اما چنان این نقاشیها را در فضایی تازه و شخصی و عمیقاً متأثر از شرایط روزگار میآفریند که تصاویرش به یاد میماند. او از تاریخ هنر آغاز میکند اما به شکلی ژرف بر خاطره جمعی تأکید دارد. این نقاشیها به همان اندازه که بر جنبههای هنر جهانی تأکید دارند، اینجایی یا بومی نیز هستند