نهیب سهمگینی که در نقاشیهای فیگوراتیو محصص دیده میشود، در طبیعت بیجانهای او به شیوه و زبانی دیگر بازتاب مییابد. طبیعت بیجان، حیاط خلوت ذهن محصص است تا بدین شکل نگاه نقاشانه خود را به سوژه ساکن و از جنبش افتاده متمرکز کند. به نظر میرسد که شأنیت نقاشی طبیعت بیجان در هنر مدرنیست ایرانی، بیش از هر نقاشی در آثار بهمن محصص حفظ شده است. درست همانطور که سزان چینشهای بیجان خود از ظرفها و سبدهای میوه را با نگاهی پیشاکوبیستی بر اوج مدرنیسم آغازین مینشاند، بهمن محصص نیز با نگاهی اکسپرسیونیستی و در نمونههایی همچون اثر حاضر با دید حجمسازانه منحصر به خود، جایگاه این سوژه را به بهترین شکل در بستر مدرنیسم ایرانی تثبیت میکند.
عناصر در این اثر حالتی تخت و تصویری به خود گرفتهاند و رنگهای پر فام و جوهری سبز و قرمز، تلألویی نهانی دارند. نگاه اگزیستانسیالیستی محصص به طبیعت و وجود، در ترسیم اشکال، اعوجاجهای فرمی و شیوه رنگگذاری او به خوبی نمود مییابد؛ تا بدین ترتیب به همه نشان دهد که چگونه هر ماهیتی به خودی خود ارزشمند است. نگاه شخصیتپردازانه او به سوژه، هر چند سوژهای ساکن همچون میوه و شاخههای بامبو، چنان به تعالی سیر میکند که این اثر را میتوان در کلیت شکلی، یکپارچه تعریف کرد. با دیدن آثار محصص همیشه پرسشهای زیادی در خصوص جنسیت و ماهیت اشیا، عناصر و همچنین مکانمندی آنها به ذهن خطور میکند. با مشاهده دقیق این اثر به خوبی حس خواهیم کرد که نقاشی در دوردستها و روشنای افق به هالهای از کرانه دریا خواهد رسید تا همچنان شاهد حضور مستمر نشانههای موجود در آثار بهمن محصص باشیم.