بهمن محصص، نقاشی پیشرو، متفکر و صاحب اندیشه بود و همواره تلاش کرد تا درونمایههای ذهنیاش را در پیوند با بینشی فلسفی، اسطورهشناسانه و پدیدارشناختی روی بوم معنا کند. او که از جمله مهمترین هنرمندان مدرنیست ایرانی است، در سبک کار خود متأثر از مکتب اکسپرسیونیسم بود و در روایت بصری موجود در آثارش بهشدت سنت ستیز و از پرداختن به مضامین محلی و نگره تزیینی پرهیز داشت. شاید به همین دلیل توانست خیلی زود به زبان هنری مستقل و هویتی جهانشمول دست یابد.
در اثر حاضر درهمتنیدگی واقعیت و ذهن، با تکوین تفسیری عاطفی و هیجانی در بستری از چیدمان اشیا بهطرزی شگفتانگیز آشناییزدایی میشوند و با این تمهید چیزها از معنای ظاهری خود جدا و در یک وضعیت مشخص، معنایی نمادین به خود میگیرند. در اینجا نقاش زوایایی از زندگی روزمره را نشان داده که خبری از زندگی در آن نیست؛ اما این چیدمان خاموش ماهیهای مرده و بطریهای انساننما علاوه بر آنکه مرثیهای برای زوال هستند، تکریمی از نوستالژی زندگی در رشت و یادآور خاطرات کودکی محصص به حساب میآیند.
محصص در اینجا با استفاده از رنگهایی پخته و غلیظ، فضایی ژرف را در زندگی روزمره تصویر کرده است. در اثر حاضر عناصری تکرارشونده در کارهای او همچون بطری، ماهی، سیر و انار در چیدمانی فشرده بازنمایی، گزینش و برجستهسازی شدهاند و گویی از سنگینی فضای خالی حاکم به هم پناه آوردهاند. این بازنمایی البته واقعگرایانه نیست و نمیتوان این مواد و مصالح جهان مرئی را بدون میانجی مورد مطالعه قرار داد. به همین دلیل حضور غالب اشیا چیده شده بر روی میز به رغم آنکه یادآور سنت طبیعتبیجان هستند – بیواسطه هنرمند را با تاریخ هنر پیوند میدهند – در واقع تحت تأثیر شیوه دیدن هنرمند، به روایتی منحصر بهفرد و نوعی فرایند ادارکی-شناختی بدل شدهاند.
از میان عناصر موجود در اثر، پیکره دو ماهی مرده، استعارهای از حس مرگ را همراه دارند؛ گویی نقاش در اینجا عناصر نقاشی طبیعتبیجان را جاندار میپندارد و بعد دوباره آنها را همچون تجسد مردگان نقاشی و بازنمایی میکند. در ترکیببندی کلی اثر سطوح مختلفی از نشانهها دیده میشود که این سطوح بهوجود آورنده معنا در اثر هستند. در واقع روابطی که میان نشانهها و نظام رمزگانی در اثر حاضر قابل مشاهده است، به دلالتهای ضمنی آن شکل میدهد.
در این تابلو بازنمایی بصری، اساساً وجه طبیعی خود را از دست میدهد و به تابعی بیزمان و بیمکان تبدیل میشود. سازماندهی نقوش تخت و پرسپکتیو تکنقطهای به جای آنکه حاصل تحقق عینی نظام فضای سهبعدی بر روی سطح دوبعدی باشد، شکلی از پرداخت فضاست که تغییرات چشمگیری در آن روی داده است؛ عناصر پایین تصویر (ماهیها) در مرکز، در ترکیبی پویا با عناصر بلند و کشیده (بطری دفرمه شده) در سمت چپ بوم، کادری شبیه به حرف «ال» انگلیسی ایجاد کرده که در مقابل خطوط عمودی و افقی تکفام پسزمینه، تعادلی آرمانی را به اثر بخشیده است.
محصص در واقع همان جهان شگفتانگیز نقاشیهای فیگوراتیوش را به نوعی دنبال میکند، چرا که شی برای او همان ضرورتی را دارد که فیگور انسانها دارند. وجود بطری ایستاده در کنار دو ماهی، توازن و تقارن شکلی پیکرههای کابوسوار را بیشتر نمایان میسازد. اندام اغراقآمیز این اشیا و موجودات با تجلی اکسپرسیو خود همانقدر که به وضعیت نامنتظر امروز اشاره دارند، با حالتی تندیسگون و مسخشده میتوانند بیننده را به جهانی باستانی وصل کنند.
در این تابلو توجه محصص به شیوه بیان فرمی و محتوایی خاص از مفهوم شیوارگی با نمایش کالبد ماهیهای مرده و بطری انساننما، مفاهیمی همچون گروتسک و اکسپرسیون را با فردیتی منحصر بهفرد و متفاوت از زمانه خویش پیش روی مخاطب معنا میکند. بافت زمخت و حجم غلیظ رنگهای خالص، وجهی نمادین به چیدمان اشیا در نقاشی طبیعتبیجان بخشیده که یادآور تلخی مفهوم مرگ و دشواری زیستن در جهانی مضطرب است.